نقد و بررسی بازی Transference
"به قلم علیرضا محزون"
Transference را میتوان یک walking simulator با المانهای علمیتخیلی و ترسناک دانست که محصول همکاری یوبیسافت با کمپانی هالیوودی SpectreVision است. قطعا همکاری یک غول بازیسازی با یک کمپانی هالیوودی به خودی خود نوید یک بازی متفاوت را میدهد؛ بازیای که میتواند از تجربیات هالیوود در داستانسرایی بهرهی فراوانی ببرد. از سوی دیگر حضور Elijah Wood (نقش اول سهگانهی ارباب حلقهها) به عنوان پایهگذار کمپانی SpectreVision در تریلرهای بازی، خواسته یا ناخواسته توجه بسیاری از دوستداران دنیای سینما و گیم را به این بازی جدید جلب کرده است. اما آیا این عنوان موفق شده است شیوهی روایتِ فیلمهای هالیوودی را با دنیای تعاملی بازیهای ویدئویی درآمیزد و آیا میتوان آن را یک قدم به جلو در صنعت گیم دانست؟
یک walking simulator موفق نیاز به سه فاکتور مهم دارد: داستان خوب، روایت جذاب و در نهایت معماهای درگیرکننده. اگر حتی یکی از این پارامترها به خوبی توسط بازیساز پیاده نشود شاهد یک بازی کسلکننده و هدررفته خواهیم بود. متاسفانه Transference هیچ یک از این سه فاکتور اساسی را ندارد و نتیجه، بازیایست که نمیتوان از تجربهی آن لذت خاصی برد و احتمالا پس از یکبار اتمام، گیمر هیچگاه هوس تجربهی مجدد آن را نخواهد کرد.
در Transference با یک داستان گنگ و بیسر و ته طرف هستیم. حتی پس از تجربهی چندبارهی بازی، کاملا مطمئن نیستم که ظرف زمان و مکانی که بازی در آن جریان دارد چیست. در ابتدای بازی، ویدئویی از یک دانشمند به نام ریموند پخش میشود که ادعا میکند توانسته است آگاهی (consciousness) انسان را به یک ماشین منتقل کند و همه چیز میتواند در یک شبیهساز بدون دخالت انسان ادامه یابد. اولین کسانی که این اختراع جدید بر روی آنها تست شده است همسر، فرزند و خود ریموند هستند. در ادامه به نظر میرسد که شما به نوعی به این شبیهساز متصل شدهاید و حالا باید با وارد شدن به محل زندگی این خانواده، از آن چه بر آنها گذشته است آگاه شوید و شاید به آنها کمک کنید.
هر چند مقدمهی بازی به خودی خود چندان بد به نظر نمیرسد و گواه یک داستان جذاب را میدهد اما هرچه بیشتر در بازی پیشرفت میکنید سوالات بیجواب بسیاری در ذهنتان شکل میگیرد که متاسفانه هیچگاه به آنها پاسخی داده نمیشود. برای مثال، شخصی که بازی از دید او روایت میشود کیست و در این دنیا چه کار میکند؟، موجود پیکسلی که قرار است عنصر ترسناک بازی باشد کیست؟، کریستالهایی که باید در دنیای بازی دنبالشان بگردید چه هستند و چرا پیدا کردن آنها حیاتی است؟، هدف سازندهها از پایانبندی عجیب بازی چیست؟ و البته دهها سوال بیجواب دیگر.
متاسفانه یکی از تکنیکهای جدید بازیسازان (و حتی سینماگران) که در سالهای اخیر بیش از پیش شاهد آنهستیم پیچیدهگویی است. یعنی داستانی که قرار است احساسات ما را تحت تاثیر قرار دهد، برعکس، ما را درگیر یک جدال ذهنی برای فهمیدن جزئیات آن میکند. در Transference، سازندگان با اضافه کردن سورئالیسم بیمنطق و حتی سمبلسازی اوضاع را بدتر نیز میکنند و نتیجه چیزی میشود که حداقل از لحاظ داستانی نمیتوان آن را تحمل کرد.
گیمپلی در Transference به فشردن تعداد محدودی کلید در آپارتمان ریموند و همچنین حل یک سری معما خلاصه میشود. هر چند منطق وجود این کلیدها نیز در بازی کاملا مشخص نیست اما به نظر میرسد که فشردن آنها شما را به گذشته میبرد و میتوانید این آپارتمان عجیب و غریب را در مقاطع مختلف زندگی این خانواده ببینید. در بازی تعداد انگشتشماری معما نیز وجود دارند که متاسفانه فاقد هرگونه جذابیت و نوآوری هستند و به نظر میرسد به صورت سرسری توسط سازندهها طراحی شدهاند. برای مثال برای نگارنده روشن نیست که وارد کردن یک کد چهاررقمی در یک کامپیوتر که ارقام آن در اتاق پخش شدهاند چگونه میتواند برای گیمر جذاب باشد. گویا سازندگان Transference فراموش کردهاند که یک معمای خوب باید گیمر را به جستجوی دقیق دنیای بازی و فکر کردن در مورد منطق معما وادار کرده و در نهایت گیمر از حل معما احساس باهوش بودن کند؛ در غیر این صورت اگر بتوان معما را بدون کوچکترین فکری حل نمود فلسفهی وجود آن در بازی چیست.
یکی از معدود نکات مثبت بازی که باید به آن اشاره کرد صداگذاری خوب آن است. در واقع بازی موفق میشود در مواردی با این صداگذاری خوب، حس ترس را به گیمر منتقل کند. تغییر موسیقی در طول بازی، صداهای ترسناک موجود پیکسلی و صدای شخصیتها، همه در هماهنگی با اتسمفر بازی قرار دارند و تا حدی به ساختن یک فضای عجیب و مالیخولیایی کمک میکنند. اما متاسفانه داستان گنگ و مبهم بازی عملا این صداگذاری خوب را نیز بیتاثیر میکند.
در پایان بد نیست بخشی از صحبتهای کارگردان بازی در جریان رویداد E3 2018 را مرور کنیم: "ما میخواهیم داستانپردازی قوی فیلمهای سینمایی را با عنصر تعاملی بازیهای ویدئویی درآمیزیم". متاسفانه نتیجهی نهایی نه تنها نشانی از روایت قوی برخی فیلمهای هالیوودی ندارد بلکه به سختی میتوان در آن گیمپلی جذابِ بازیهای ویدئویی موفق را نیز جستجو کرد.
بازبینی تصویری
در دنیای بازی میتوانید ویدئوهایی از ریموند و اعضای خانوادهاش پیدا کنید
معماهای ساده و پیشپا افتاده
کریستالهایی که منطق وجودشان در بازی مشخص نیست
آپارتمان ریموند در طول بازی دائما در حال تغییر است
عنصر ترسناک بازی همین موجود پیکسلیست که البته فلسفه وجودش در بازی روشن نیست
نکات مثبت
صداگذاری خوب
نکات منفی
داستان گنگ و مبهم
کوتاهی بیش از حد با توجه به قیمت بازی
معماهای ساده و پیشپا افتاده
پایانبندی عجیب
سخن آخر
Transference هم در داستانسرایی و هم در ارائهی یک گیمپلی درگیرکننده شکست میخورد. داستان بازی بسیار گنگ و مبهم است و پایان آن نیز چیزی جز سردرگمی بیشتر برای گیمر به همراه ندارد. از سوی دیگر، معماهای بازی بسیار پیشپا افتاده هستند و حل آنها جذابیتی ندارد. تنها میتوان امیدوار بود که همکاری بعدی یوبیسافت با یک کمپانی فیلمسازی به ساخت یک بازی بهتر منتهی شود.
Verdict
Transference fails in both storytelling and creating an engaging gameplay. The story is extremely vague and unclear, and the ending is confusing. On the other hand, the puzzles are easy and not that much fun. I can only hope the next cooperation between Ubisoft and a film production company leads to a much better game.
Score: 5 – PC Version