نقد و بررسی بازی Trials of Mana
"به قلم کامیاب قربانپور"
این نقد براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیسگیم نوشته شده است.
هنوز طعم Final Fantasy VII Remake را زیر دندانهایمان حس میکنیم که اسکوئر اینکس تصمیم گرفت تا با فاصلهی کوتاهی، بازسازی دیگری از عنوانی کلاسیک منتشر کند. برخلاف فاینال فانتزی ۷ که بسیاری با آن خاطره دارند، Trials of Mana یا Seiken Densetsu III تا قبل از سال ۲۰۱۹ به خارج از ژاپن راه نیافت (حداقل بهصورت رسمی) و اغلب ما، بهعنوان تازهوارد و بدون هیچ حس نوستالوژیک به سراغ این بازی میرویم. از همین ابتدا لازم است اشاره کنم که Trials of Mana شباهتی به بازسازی ناامیدکننده و بیدروپیکرِ Secret of Mana یا Seiken Densetsu II ندارد و اگر آوازهی شهرت مفتضح بودنِ SoM شما را نسبت به تجربهی عناوین مانا بدبین کرده است، باید بگویم که جای نگرانی وجود ندارد. این بار اسکوئر اینکس تمام تلاش خود را بهکار گرفته تا عنوانی در اختیار طرفداران و تازهواردین قرار دهد که در بدترین حالت «قابل بازی کردن» باشد و در بهترین حالت روح جدیدی به فرانچایز مانا بدهد!
در سال ۱۹۹۵، اسکوئر اینکس ToM را روی سوپر نینتندو منتشر کرد که مشابه به دیگر بازیهای زمانش، یک آرپیجی دو بعدی و ۱۶ بیتی بود؛ نسخهی جدید با محیطهای ۳ بعدی و مدرن و گیمپلی متحول شده، یک بازسازی کامل است که با لنزی جدید این اثر کلاسیک را به بازیکنهای نسل جدید معرفی میکند. خوشبختانه، ToM اثر بسیار وفاداری است که ویژگیهای منحصربفرد و ماندگاری را زنده میکند که این روزها کمتر در صنعت گیم دیده میشود اما از طرفی دیگر، عناصری که منسوخ شده و کهنه هستند را نیز همراه خود میآورد.
از همان ابتدا، ToM به شما اجازهی انتخاب و چیدمان تیمتان را میدهد—اتفاقی که در اغلب نقش آفرینیهای ژاپنی از جمله سری مانا رخ نمیدهد. از بین ۶ شخصیت موجود، یک تیم ۳ نفره میتوانید تشکیل دهید. گرچه این کار در نگاه اول آسان بهنظر میرسد اما با توجه به تنوع شخصیتها، توصیه میکنم تا قبل از انجام بازی حتماً یک راهنمای مناسب مطالعه کنید. هر یک از ۶ شخصیت، ویژگیها، حملات، Statها و خط داستانی متفاوت خود را دارد اما نگران نباشید؛ برخلاف عنوانی مانند Octapath Traveler، داستان کلی پس از پیوستن تمام شخصیتها بههم تغییراتی جزئی میکند و چندان مهم نیست که کدام شخصیت در تیمتان هست یا نیست. بیشتر از همه این نکته حائز اهمیت است که تیمی بالانس شده و مناسب با روش بازی خودتان تشکیل دهید. این سیستم شخصیسازی فقط به ابتدای بازی ختم نمیشود، هر یک از شخصیتها پس از گذشت زمان قابلیت وارد شدن به ۲ فاز «تاریکی» و «روشنایی» را پیدا میکنند که هر کدام مسیر کاملاً جدیدی در مقابل شما قرار میدهد. برای مثال دوران (Duran) میتواند تبدیل به یک «شوالیه» (روشنایی) شود که تمرکزش روی قابلیتهای پشتیبانی و حیاتبخشی است یا به یک «گلادیاتور» (تاریکی) که تیغهی شمشیرش همه جا حرف اول را میزند. این فازها در امتداد ترکیب میشوند و به شما اجازهی شخصی سازی کامل را میدهند. برای مثال اگر مسیر شوالیه را انتخاب کردهاید، میتوانید در امتداد دُران را به «پالادین» (روشنایی) یا «لرد» (تاریکی) تبدیل کرد که مجدد هر کدام شامل ویژگیهای منحصربفرد خود میشوند. بخش نقشآفرینی و شخصیسازی شخصیتها نقطهی قوت ToM محسوب میشود و با ارائهی سیستمی منعطف و عمیق به شما اجازه میدهد تا همانطور که میخواهید بازی را به اتمام برسانید.
بخش اصلی بازی بهنظرم در مبارزات خلاصه میشود که تمام مکانیکهایی که دربارهشان صحبت کردیم را به بهترین شکل ممکن پیاده میکند. در طول مبارزات شما میتوانید هر ۳ شخصیتی که در تیمتان وجود دارند را کنترل کنید و با سوئیچ کردن، ادارهی زمین مبارزه را برعهده بگیرید. قابلیتهای اولیه مانند «جاخالی دادن» را اگر کنار بگذاریم، تک تک شخصیتها وابسته به مسیری که برای آنها انتخاب کردهاید از حرکات و قابلیتهای کاملاً متفاوت استفاده میکنند. وجود چرخه «روز و شب» نیز که روی برخی از جادوها تأثیر میگذارد، لایهی استراتژیک جدیدی به بازی اضافه میکند. برای مثال کِوین (Kevin) که اهل قبیلهی بیستمنها (Beastmen) است، در طول شب تبدیل به گرگینه میشود و حملاتش تأثیر ۲ چندان پیدا میکنند. لازم به ذکر است که با وجود ایدههای ناب و سیستم مبارزهای عمیق، گیرا و نرم، ToM بعضاً در اجرای آنها ناکام میماند و برای رسیدن به کلاسهای بالاتر یا استفاده از چرخه «روز و شب» صبر و تحمل شما را میسنجد. نمیتوان گفت که بازی تماماً لذتبخش است وقتی ساعتها به دنبال آیتمی حیاتی میگردید (برای رسیدن به بعضی کلاسها باید آیتمهای مخصوصی پیدا کنید) یا به معنای واقعی کلمه در یک نقطهی ثابت منتظر میمانید تا روز جدیدی آغاز شود. متأسفانه، حتی اگر ایرادهای گیمپلی را ندید بگیریم، همچنان وجود ۶ شخصیت متنوع نمیتواند ارزش تکرار بازی را آنطور که شاید متصور شوید بالا ببرد، چراکه داستان و دنیای ToM انگیزهی کافی به بازیکن نمیدهند.
داستان بازی وابسته به انتخاب شما از نقاط مختلفی آغاز میشوند. هر شخصیت آرک داستانی خودش را دارد و به دلایل خاصی تصمیم به ماجراجویی گرفته است. پس از متحد شدنِ تیم ۳ نفرهای که تشکیل دادهاید، داستان اصلی بازی آغاز میشود و به رسمِ همیشگی بازیهای مانا، باید با بهدست آوردنِ شمشیر مانا (Sword of Mana) آدم بدهای قصه را شکست دهید.
ToM داستان پریانی است که اگر یک کتاب ۳۰ صفحهای بود، شاید میشد از آن لذت برد اما ۲۵ ساعت وقت گذراندن با شخصیتهایی که همگی بر مبنای کلیشههای قهرمانان قصههای قبل از خواب طراحی شدهاند و اهدافشان به شما کمترین انگیزهی ممکن را برای اکتشاف و ادامه میدهد، میتواند به شکل عذاب آوری کسل کننده باشد. دیالوگهای بد که با صداپیشگی نچسب و گاهاً خندهدار اجرا شدهاند نیز ارتباط گرفتن با شخصیتها را دشوارتر میکند.
بیانصافی است اگر برخی عناصر جالب جهانسازی مانند روابط نژادپرستانه و استعمارگرانهی انسانها و بیستمنها یا حضور کوتاه شخصیتهایی که از آنها استفاده نکردهاید را در نظر نگیریم، اما بهطور کلی ToM داستانی را روایت میکند که صدها بار به اشکال مختلف تجربهاش کردهایم و نیاز به تحولاتی اساسی دارد. حتی در مقایسه با عناوینی که در دههی ۹۰ عرضه شدند (مانند فاینال فانتزی ۶ و ۷) نیز ToM حرفی برای گفتن ندارد و این روزها بیشتر از همیشه کهنه بودن خود را نشان میدهد.
خوشبختانه، بخشی که کهنگی خودش را نشان نمیدهد، مدلها و محیطهای سه بعدی بازی هستند که با موتور گرافیکی Unreal Engine و با استایل دراگون کوئست ۱۱ (اگر طراحیهای آکیرا توریاما را فاکتور بگیریم) پیاده شدهاند. شخصیتهای اصلی به شکلی ظریف و زیبا مدلسازی شدهاند، اغلب دشمنان و محیطهای بازی نیز این ظرافت و زیبایی را حفظ کردهاند و با اینکه حس و حال بازیهای مانای قدیمی را منتقل میکنند اما تماماً مدرن و امروزی شدهاند.
مدلهای تکراری شخصیتهای فرعی و دانجنهای یکنواخت میتوانند تا حدودی حس تلقین را از بین ببرند اما سرجمع جلوههای بصری و مدرنسازی بازی رضایتبخش هستند و از زمین تا آسمان ToM را از بازسازی Secret of Mana متمایز میکنند.
اما این مدرنسازی صرفاً به ظاهر بازی ختم میشود و ToM در مقایسه با بازیهای همسبک امروزی قدمت ۲۵ سالهاش را نشان میدهد. شهرهای بازی با تمام شکوه و چشمنوازیشان توخالی هستند؛ نه مینیگیمی وجود دارد که سرگرمتان کند و نه مأموریتهای فرعی. گیمپلی علاوه بر مبارزات صرفاً حول محور رفت و آمدهای متعدد در محیطهای تکراری میچرخد.
خیلی دوست داشتم که عاشق ToM میشدم و از اینکه اسکوئر اینکس تصمیم گرفت تا بودجه و امکانات بیشتری در مقایسه با SoM به این فرانچایز اختصاص دهد بینهایت خوشحالم، اما واقعیت این است که ToM در ازای هر قدم مثبتش، یک قدم منفی برداشته و با دمیدن روح جدیدی به این اثر کلاسیک، همهی نکات بد و خوب را باهم زنده کرده. امیدوارم که این روندِ رو به رشد برای مجموعهی مانا ادامه داشته باشد و شاید در آیندهای نه چندان دور شاهد ورود دوبارهی سری مانا به صف بهترین نقشآفرینیهای ژاپنی باشیم. با تمام این اوصاف، ToM هنوز فاصلهی بسیار زیادی با این آرزو دارد.
بازبینی تصویری:
نمایی از نسخهی اصلی Trials of Mana
پیشرفت گرافیکی و مدرنسازی موفق بازی
برای هر شخصیت میتوان دو مسیر تاریکی و روشنایی انتخاب کرد
قبل از تشکیل تیم مورد علاقهتان باید شخصیتها را ارزیابی کنید
دیالوگها و صداپیشگی جزو نقاط قوت بازی نیستند
نکات مثبت:
سیستم نقشآفرینی و شخصیسازی عمیق
مبارزات جذاب
پیشرفت گرافیکی و طراحیهای جدید
نکات منفی:
شخصیت پردازی ضعیف
داستان ملال آور و بیانگیزه
عدم وجود مأموریتهای فرعی و محتوای اضافی
اجرای ناقص برخی از ایدههای جالب بازی
دیالوگ و صداپیشگی بد
سخن آخر: بازی Trials of Mana یک بازسازی وفادار با سیستم مبارزهی عمیق و جذاب است اما در مقایسه با بازیهای نقشآفرینی مدرن ناکام میماند و نمیتواند سری مانا را بهعنوان یکی از شاهان گذشتهی این سبک زنده کند.
Verdict
Trials of Mana is a faithful remake with a deep and engaging combat system. However, compared to the modern era, it fails to resurrect the Mana series as one of the past kings of RPG
Final Score: 6.5 out of 10