نقد و بررسی بازی Rain of Reflections: Chapter 1
"به قلم علیرضا محزون"
این نقد براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیسگیم نوشته شده است.
ترکیب ژانرهای مختلف برای رسیدن به یک فرمول سرگرمکننده، ایدهای است که برخی بازیسازان در عناوین خود به کار میبرند. پایه و اساس این ایده از این موضوع نشات میگیرد که تجربهی مداوم یک سبک مشخص ممکن است پس از مدتی خستهکننده شود؛ بنابراین میتوان با گنجاندن چندین سبک مختلف در بازی، به گیمپلی آن تنوع بخشید و در نتیجه تجربهی لذتبخشتری را برای گیمر خلق کرد. عنوان Rain of Reflections با ترکیب ژانرهای ماجراجویی و استراتژی نوبتی این ایده را به مرحلهی اجرا میگذارد. به نظر میرسد سازندگان بازی این فکر را در سر داشتهاند که شاید این دو سبک به تنهایی برای تعداد زیادی از گیمرهای امروزی چندان سرگرمکننده و هیجانانگیز نباشند، اما با ترکیبشان میتوان به یک فرمول موفقتر رسید. وظیفهی ساخت بازی بر عهدهی استودیوی مستقل Lionbite Games بوده است و این عنوان اولین ساختهی این استودیو محسوب میشود. در حال حاضر فصل اول Rain of Reflections عرضه شده است و دو فصل بعدی در آیندهای نزدیک منتشر خواهند شد.
داستان بازی در آیندهای دور روایت میشود؛ جایی که انسانها به طور کامل عقیم شدهاند و زاد و ولد طبیعی دیگر ممکن نیست. دانشمند جوانی به نام "ویلونا" (Wilona) بر روی پروژهای کار میکند که هدف آن پیدا کردن دلایل این فاجعه و یافتن راهحلی برای بارور کردن دوبارهی انسانهاست. در این پروژه آزمایشهایی بر روی آخرین انسانی که به صورت طبیعی متولد شده است در حال انجام است تا با استفاده از بدن او بتوان به سرنخهایی برای بازگرداندن باروری انسانها دست یافت. خیلی زود ویلونا متوجه میشود که سیاستمداران اهداف شومی در پس این آزمایشها دارند؛ بنابراین تصمیم میگیرد به کمک دوستان خود، آخرین انسان طبیعی را آزاد کند و مانع از تحقیق این اهداف پلید شود. مسیری که ویلونا از محل زندگیاش تا آزمایشگاهی که پروژه در آن جریان دارد طی میکند، فصل اول بازی را تشکیل میدهد.
Rain of Reflections از ضعفهای داستانی بزرگی رنج میبرد، به طوری که میتوان داستان بازی را ضعیفترین بخش آن دانست. بازی در ابتدا پیشزمینهی داستانی و موضوع ناباروری انسانها را در چند پاراگراف شرح میدهد و سپس بلافاصله به سراغ ویلونا میرود که حالا قصد دارد آخرین انسانی را که به صورت طبیعی متولد شده است آزاد کند. در واقع، در هیچ کجای بازی توضیح مشخصی داده نمیشود که اهداف شومی که در پس این آزمایشها وجود دارد چیست و قهرمان بازی از پای گذاشتن در این مسیر خطرناک چه قصد و هدفی دارد. از طرف دیگر قهرمان و شخصیتهای دیگر که در طول تجربهی بازی با آنها همراه میشویم جذاب نیستند و شخصیتپردازی خوبی ندارند. دلیل اصلی این موضوع را شاید بتوان نبود پیشینهی مشخص برای این شخصیتها و همچنین مشخص نبودن ارتباط بین آنها دانست.
بدون شک در بازیهای اپیزودیک کشش داستانی یکی از اصلیترین دلایل گیمرها برای تجربهی فصلهای بعدی است. متاسفانه خلا یک داستان خوب و تاثیرگذار در فصل ابتدایی Rain of Reflections به وضوح حس میشود؛ داستانی که بتواند ما را به خرید و تجربهی فصلهای دوم و سوم بازی ترغیب کند. باید امیدوار بود که سازندگان در ادامه، دنیای بازی و هدف شخصیتهای داستان را بیشتر به ما معرفی کرده و در مجموع داستان باکیفیتتر و تاثیرگذارتری را تحویل مخاطب دهند.
اگر داستان نچندان جذاب بازی را کنار بگذاریم با یک گیمپلی سرگرمکننده مواجه میشویم که به خوبی توانسته است دو سبک ماجراجویی و استراتژی نوبتی را با هم ترکیب کند. نکتهی جالب این جاست که بخشهای مربوط به این دو سبک در بازی به خودی خود چیز جدیدی ندارند و اگر به تنهایی در بازی قرار میگرفتند شاید پس از مدتی خستهکننده میشدند. اما ترکیب هوشمندانهی آنها باعث تنوع بالای گیمپلی شده است؛ به طوری که هر گاه احساس میکنیم بخش ماجراجویی بازی دارد به سمت یکنواختی پیش میرود ناگهان بخشهای مربوط به استراتژی نوبتی آغاز میشوند و به بازی جان دوباره میدهند. به طور کلی میتوان گیمپلی بازی را به سه بخش تقسیم کرد: بخشهای مربوط به گشت و گذار در محیط و تعامل با کاراکترهای دیگر، بخشهای مربوط به حل معماها و در نهایت بخشهای مربوط به استراتژی نوبتی. در ادامه این سه بخش را با جزئیات بیشتری بررسی میکنیم.
در بخش اول یعنی هنگامی که قهرمان داستان به تعامل با محیط میپردازند، بازی بسیار شبیه یک عنوان اشاره و کلیک استاندارد عمل میکند. شما میتوانید به گوشه و کنار محیط بازی بروید، اشیای مختلف را امتحان کنید و وارد دیالوگ با کاراکترهای دیگر شوید. به لطف گرافیک فنی و هنری قابل قبول، گشت و گذار در محیطهای بازی لذتبخش است. آب و هوای تاریک و بارانی شهر نیز به ساختن یک اتمسفر منحصربهفرد و زیبا که بتوان مدتی را در آن سپری کرد کمک شایانی نموده است.
در طرف مقابل، بازی در لحظاتی که شخصیتها وارد یک دیالوگ میشوند چندان موفق نیست. دلیل این موضوع را باید در بیتاثیر بودن جوابهای انتخابی شما در طول این دیالوگها و همچنین صداپیشگی بد اکثر شخصیتها جستجو کرد. برای مثال، در ابتدای بازی به نظر میرسد که انتخابهای شما در این گفتگوها در وقایع داستانی تاثیرگذارند، اما به زودی درمییابید که بسیاری از این تصمیمات فقط به همان دیالوگ محدود میشوند و در سرنوشت کاراکتر شما در طول بازی اثری ندارند.
در اکثر بازیهای اشاره و کلیک، جمعآوری اشیا و ابزارها و استفاده از آنها برای حل معماها بخش بزرگی از گیمپلی را تشکیل میدهد. اما سازندگان Rain of Reflections این بخش را از بازی حذف کردهاند و به جای آن مینیگیمهایی را قرار دادهاند که کاملا مستقل از محیط بازی هستند. در واقع فیونا در مسیر خود برای رسیدن به آزمایشگاه گاهی نیاز دارد از قابلیت خود برای هک کردن سیستمها استفاده کند؛ این فرآیند هک کردن به معنای بازی کردن سه دستهی مختلف از مینیگیمهاست. همهی این مینیگیمها چالشبرانگیز و جذاب هستند و حل کردنشان نیاز به تمرکز بالا و گرفتن تصمیمات درست دارد. برای مثال، مینیگیمی که در آن باید یک توپ را به هدف مشخصی رساند بسیار سرگرمکننده است و ای کاش تعداد بیشتری از آن در بازی وجود داشت. میتوان امیدوار بود که سازندگان در فصلهای بعدی بر تعداد و تنوع این مینیگیمها بیافزایند.
سازندگان بازی برای تنوع بخشیدن به آن و خارج کردنش از یکنواختی، بخشهایی از گیمپلی را نیز به استراتژی نوبتی اختصاص دادهاند. در این بخش از بازی، دو نوع مد مختلف به چشم میخورد. در مد اول شما باید تا حد ممکن از دید دشمنان پنهان مانده و خود را به نقاط خروجی برسانید. در مد دوم نیز باید با استفاده از اسلحههایی که در اختیارتان قرار میگیرد با دشمنانتان مبارزه کزده و آنها را شکست دهید. شاید اگر بخشهای مربوط به استراتژی نوبتی به صورت یک بازی مستقل عرضه میشد به دلیل نبود تنوع در اسلحهها و دشمنان و همچنین مکانیزمهای بسیار ساده میتوانستیم انتقادات جدیای را به آن وارد کنیم. اما در حال حاضر، وظیفهی اصلی این بخش تنوع دادن به گیمپلی است و به خوبی نیز ار عهدهی این کار برآمده است.
در پایان باید فصل اول عنوان Rain of Reflections را بازیای سرگرمکننده دانست که البته از مشکلات بسیار جدی در داستانگویی نیز رنج میبرد. باید منتظر نشست و دید که آیا سازندگان بازی میتوانند فرمول سرگرمکنندهای که در گیمپلی بازی پیاده کردهاند ادامه دهند و در عین حال تمرکز بیشتری بر داستان و نحوهی روایت آن داشته باشند یا خیر.
بازبینی تصویری:
بازی از یک اتمسفر تاریک و بارانی بهره میبرد
انتخابهایی که در طول گفتگو با شخصیتهای دیگر در اختیارتان قرار میگیرند چندان تاثیری بر روند بازی ندارند
مینیگیمهای بازی چالشبرانگیز و سرگرمکننده هستند
بخشهای مربوط به استراتژی نوبتی ساده هستند اما در عین حال موفق میشوند به بازی تنوع ببخشند
شخصیتهای بازی به خوبی پرداخته نمیشوند و نیت و هدف آنها چندان روشن نیست
نکات مثبت:
فرمول موفق گیمپلی که با ترکیب دو ژانر ماجراجویی و استراتژی نوبتی بدست آمده است
مینیگیمهای چالشبرانگیز و سرگرمکننده
گرافیک فنی و هنری قابلقبول
اتمسفر بارانی و تاریک که با داستان بازی هماهنگ است
نکات منفی:
داستان مبهم
شخصیتپردازی ضعیف کاراکترها
صداپیشگی بد اکثر شخصیتها
بیتاثیر بودن انتخابها در طول دیالوگها
سخن آخر: Rain of Reflections: Chapter موفق میشود با ترکیب دو ژانر ماجراجویی و استراتژی نوبتی به یک فرمول گیمپلی سرگرمکننده دست یابد. هر چند داستان مبهم و شخصیتپردازی ضعیف مانع از این میشوند که در نهایت به یک تجربهی بهیادماندنی تبدیل گردد.
Verdict
Rain of Reflections: Chapter 1 engages us in successful gameplay by mixing up adventure and turn-based strategy genres. However, the vague story and the poor characterization prevent it from being a quite memorable experience
Final Score: 7 out of 10