اگر از کاربران قدیمی پردیسگیم باشید، قطعا سری مقالات "اندیشه بزرگان" را به یاد دارید؛ مقالاتی که در سال 1390 توسط آقای حمیدرضا نیکوفر و زیر نظر تیم قبلی پردیسگیم نوشته میشدند و در هر قسمت به بررسی تاریخچه و تاثیرگذاری بازیسازان بزرگ تاریخ صنعت بازیهای ویدئویی میپرداختند. حال پس از گذشت هشت سال، تصمیم گرفتیم که این طرح ارزشمند را با شکل و شمایلی جدید برای شما عزیزان بازیابی کنیم! پس با اولین قسمت از سری جدید اندیشه بزرگان که با دو تن از بزرگترین و موثرترین توسعهدهندگان آغاز میشود، با ما همراه باشید!
به جرئت میتوان گفت که کمپانی بریتانیایی Rockstar Games اگر بهترین و بزرگترین شرکت بازیسازی صنعت گیم نباشد، قطعا یکی از بهترینهاست؛ شرکتی که در زمینهی عناوین "جهان باز" (Open World) تقریبا صاحب سبک است و تنها رقیبهای محصولاتش، سایر فرنچایزهای خودشان هستند! از بازی GTA III که یک انقلاب در میان عناوین جهان باز محسوب میشود گرفته تا جدیدترین نسخهی این سری، یعنی عنوان Grand Theft Auto V که درحال حاضر از لحاظ درامد پرفروش ترین بازی ویدیویی تاریخ است. راکستار دارای بزرگترین، و البته پرحاشیهترین عناوین صنعت بازیهای رایانهای است و هر زمان که بازی جدیدی از سوی این شرکت در راه باشد، به طور کامل ایمان داریم که با یک شاهکار و یک اثر انقلابی جدید رو به رو خواهیم شد! اما چه چیزی باعث این شهرت و دستاوردهای بزرگ شده؟! شاید بیشترین تاثیر متعلق به مغزهای متفکر راکستار، یعنی برادران هازر باشد که از بنیانگذاران این شرکت نیز بودهاند!
بیوگرافی
آقای "سم هازر" (Sam Houser) در سال 1971 در لندن، انگلستان به دنیا آمد درحالی که برادرش "دن هازر" (Dan Houser) سه سال بعد، یعنی در 1974 چشم به جهان گشود. پدر این دو برادر Walter Houser یک وکیل بود درحالی که شغل مادرشان Geraldine Moffat بازیگری میباشد.
فیلمهای جنایی، الهام بخش سم در سنین کودکی بودند چرا که مادر ایشان هم در چنین ژانری ایفای نقش میکرد. فیلم The Getaway به تنهایی باعث شد که سم آرزوی "سارق بانک" شدن را در ذهن خود بپروراند!
دن و برادرش از بچگی عاشق فیلم های جنایی و وسترن اسپاگتی بودند و فیلمهای زیادی در این ژانرها تماشا میکردند. دن یکی از طرفداران فیلم The Warriors اثرWalter Hills بود و به همین جهت، در سال 2005 یک بازی از این فیلم ساخت.
دن و سم علاقه زیادی به موسیقی "راک" (Rock) داشتند و آرزوی آنها ساخت یک گروه موسیقی در همین سبک بود! متاسفانه و یا خوشبختانه، آنها بنا به دلایلی نتوانستند به آرزوی خود برسند اما از طرف دیگر، صنعت نوظهور بازیهای رایانهای سریعا آنها را به خود جذب کرد. نکتهی جالب ماجرا این است که اگرچه برادران هازر به موسیقی علاقه داشتند، آنها از دوران کودنی عاشق داستان نویسی نیز بودند!
دن در سال 1995 کار خود در شرکت BMG Interactive به صورت پاره وقت آغاز کرد و در سال 1996 به یک کارمند کامل تبدیل شد. بعدها عنوانی به نام Race'n'Chase که توسط استودیوی DMA Design در دست ساخت بود، توجه برادران هازر را به خود جلب کرد! این دو برادر پس از تجربهی نسخهی اولیه این بازی، شرکت BMG Interactive را به عنوان ناشر این بازی به ثبت رساندند و سپس نام بازی مذکور را به Grand Theft Auto تغییر دادند. در سال 1998 شرکت BMG Interactive به Take Two فروخته شد. شرکت Take Two ریاست این شرکت را به برادران هازر واگزار کرد و آنها هم این شرکت را Rockstar Games نام گذاری کردند!
اندیشه برادران هازرز
برادران هازر شهرهای بزرگ آمریکا را در قالب بازیهای ویدیویی بازسازی میکنند و سپس بازیکنان را در نقش جنایتکاران و خلافکاران این شهر ها قرار میدهند. شما در جهانهای راکستار به بهترین شکل ممکن میتوانید حس خلافکار بودن در شهرهای بزرگ آمریکا را بچشید؛ ماشین بدزدید، مردمان بیگناه را به قتل برسانید، از بانکها و مغازهها سرقت کنید، و یا حتی دست به فعالیت های تروریستی بزنید. ساختار آثار برادران هازر، در ظاهر دارای طرح سادهای هستند که در آنها نوجوانان عقدههایشان را خالی میکنند و کودکان یاد میگیرند که چگونه همکلاسی خود در مدرسه را با تفنگ به قتل برسانند!! اما پشت این طرح، فکر و اندیشهی قدرتمندی وجود دارد که نیازمند تحلیل است.
در آثار برادران هازر، همواره یک نوع اندیشه و دیدگاه انتقادی مشاهده میشود. اکثر عناوین شرکت راکستار برروی مسائل حاشیهای و مشکلات روز سیستمهای بزرگ به ویژه ایالات متحدهی آمریکا تمرکز میکنند. به عنوان مثال، فرنچایز Grand Theft Auto همیشه نقدی بر فرهنگ و سیاست آمریکا بوده است و آنچه را که پشت پرچم تمدن و آرمانهای آمریکایی پنهان شده است را به پرده میکشد!
در GTA Vice City برادران هازر بازیکنان را در شهری مشابه Miami قرار میدهند تا به نقد امپراتوریهای مواد مخدر در دههی 80 آمریکا بپردازند. سپس در GTA San Andreas به دهه 90 آمریکا رفته و در دورهی اوج تبعیض نژادی، گیمرها را در نقش یک سیاهپوست آمریکایی قرار میدهند تا شرایط زندگی سیاهپوستهای این دوره از آمریکا و زندگی کردن در محلههای مملوء از خلافکاران را به نمایش بکشد.
سپس میرسیم به GTA IV که به مسائل روز پرداخته و "رویای آمریکایی" را به سخره میگیرد! داستان این بازی در شهر Liberty City روایت میشود که بر اساس "نیویورک" (New York) طراحی شده و حتی نام آن هم طعنهای به شعار این شهر با آن مجسمهی آزادیاش است! "نیکو بلیک" (Niko Bellic) ، شخصیت اصلی GTA IV ، به دنبال دستیابی به رویای آمریکایی و چشیدن زندگی شیرین در این بهشت خیالی، از اروپای شرقی به لیبرتی سیتی مهاجرت میکند و همهی ما میدانیم که برادران هازر چقدر هوشمندانه پوچ بودن این رویا را در قالب یک داستان عمیق و تاثیرگذار روایت میکنند.
در نهایت به GTA V میرسیم که تمرکز اصلی آن برروی مشکلات اقتصادی و ادارات فاسد آمریکا میباشد. برادران هازر این بار هم بدون هیچ تعارفی از مشکلات روز آمریکا پرده برداری میکنند؛ از اختلاف طبعاتی شدید در منطقههای مختلف Los Santos و مشکلات خانوادگی مردم آمریکا گرفته تا فساد رواج یافته در ادارات بزرگ آمریکا نظیر FBI که البته در بازی با نام FIB شناخته میشوند!!
سری Grand Theft Auto در نمایش واقعیتهای آمریکا هیچ تعارف و یا واحمهای ندارد؛ قتل، جرم، جنایت، باندهای خلافکار، فاحشهها، مذهبهای دروغین، ادارات فاسد، تبعیض نژادی، سیاستمداران، تبعیض ملیتی و غیره!
نگاه انتقادی برادران هازر تنها به سری GTA محدود نمیشوند؛ بلکه در دومین فرنچایز بزرگ راکستار هم شاهد بیان منتقدانهی این دو برادر هستیم. عنوان Red Dead Redemption به روشنی ادارات و مقامهای فاسد آمریکایی را به پرده میکشد؛ گرگهایی در پوست میش که اگر چه در ظاهر با جرم و جنایت مبارزه میکنند، در واقعیت با چشم پوشی از فقر و مشکلات مردم و دست به جهانخواری زدن، ذرهای از شرافت بویی نبردهاند. در ادامه، با نمایش یکی از انقلابهای مکزیک، آرمانهای انقلابیون و نحوهی خام کردن مردم در راستای پیروزی بر رقیب در "جنگ قدرتها" را به سخره میگیرد!
عنوان Red Dead Redemption 2 نیز همین مسیر را ادامه میدهد. برادران هازر که این بار به دوران قبلتر سفر کردهاند، ظلم و ستم اروپاییان در حق بومیان آمریکایی را نمایش میدهند. حال آنکه RDR2 همانند هر اثر دیگری که توسط راکستار ساخته شده، مجددا فساد ادارات و نظامهای بزرگ حکومت را نیز بررسی میکند.
یکی از جنجالیترین بازیهای راکستار که حتی نامش هم دردسر ساز بود نیز حرفهای جالبی در انتقاد فرهنگی و شرح وضعیت آمریکا دارد! عنوان Bully همانند GTA یک اثر Open World است با این تفاوت که به جای یک شهر بزرگ، یک مدرسه را به نمایش میگذارد. بارها از طریق رسانهها، مسائل حاشیهای مختلفی را در رابطه با مدارس آمریکایی شنیدهایم؛ از خشونت و زورگویی گرفته تا تیراندازیهایی که جان بسیاری از کودکان و نوجوانان آمریکایی را گرفته است؛ و برادران هازر با بازی Bully تمامی این موارد را به نمایش میگذارند! این روزها که این مسائل پررنگتر نیز شدهاند و رسانهها آزادی بیشتری در بیان شفاف این قضایا دارند، جالب است که بتوانیم Bully 2 را نیز مشاهده کنیم!
برادران هازر با انتقادهای فرهنگی و سیاسی خود دست به ریسکهای بزرگی در بازیهای پرهزینهی خود میزنند. آنها هیچ ترس و واحمهای ندارند، حتی با وجود اینکه بارها بخاطر مسائل حاشیهای به دردسر افتادهاند! از عنوان Bully با نام جنجالیاش گرفته تا سری Manhunt که در بسیاری از کشورها ممنوع شد. حتی سری بزرگ Grand Theft Auto نیز بارها بابت ترویج خشونت مورد انتقاد قرار گرفته است.
دن هازر کارگردان اجرایی و نویسندهی عنوان Max Payne 3 نیز بوده است؛ یک اثر موفق دیگر که در عین وفاداری به ریشههای گیمپلی مکس پینهای پیشین، با توجه به استانداردهای روز، دارای ویژگیهای جدیدتری نیز بود. شاید این بازی نتوانسته باشد نظر تمامی طرفداران قدیمی سری مکس پین را به خود جلب کند اما به لطف نویسندگی ماهرانهی آقای هازر، داستان ماندگار و تاثیرگذار بسیار خوبی داشت و در نمایش "درد و رنج" که از مضمونهای اصلی این فرنچایز هستند، موفقترین نسخه بود.
برادران هازر اهل مصاحبه و حرف زدن نیستند؛ آنها فقط "عمل" میکنند! کمترین اخبار و کمترین مصاحبههای صنعت بازی مربوط به برادران هازر است. ما شرکت راکستار را در E3 نمیبینیم و آنها تمامی اعلامیه هایشان را از طریق سایت رسمی خود به اشتراک میگذارند. تعداد تریلرهای بازی هایشان بسیار کم است به گونهای که عنوان بزرگی مثل GTA V در قبل از انتشار تنها یک تریلر گیمپلی برای عموم پخش کرد!
برادران هازر اعتقاد دارند که هرچه اطلاعات و تریلرهای کمتری برای عموم مردم به اشتراک بگذارد و وقت و زمان بیشتری برروی ساخت بازیهایشان صرف کنند، نتیجهی مطلوبتری را هم از نظر فروش و هم از نظر نقدها و امتیازات دریافت خواهند کرد. تجربه ثابت کرده که چنین باوری کاملا صحیح است. بازیهای راکستار پرفروشترین عناوین صنعت گیم هستند و بیشترین امتیازات را دریافت میکنند. عدم نمایش زیاد از بازی های در حال انتشار باعث شده که همیشه در حین تجربه بازیهای این شرکت سورپرایز شویم و چیزهای تازهای در انتظارمان باشند!
افتخارات
تا کنون میانگین نمرات هشت بازی و یک افزونهی ساخته شده توسط برادران هازر در شرکت Rockstar Games بالای 90 بوده است.
سه تا از بازیهای این شرکت در مراسم The Game Awards (و نمایشگاه سابق Video Game Awards) موفق به دریافت جایزه "بهترین بازی سال" شدهاند.
عنوان Red Dead Redemption در سال 2010 با دریافت بیشترین تعداد جایزه "بهترین بازی سال" به پرافتخارترین بازی سال تبدیل شد.
عنوان Grand Theft Auto V از لحاظ درامد پرفروشترین بازی تاریخ و از لحاظ تعداد واحدهای فروخته شده، سومین بازی پرفروش تاریخ است.
در سال 2009 دو برادر هازر در لیست 100 تن از تاثیرگذار ترین اشخاص در مجلهی Times ظاهر شدند.
«دیدگاه علیرضا محزون»
بدون شک تاثیرگذاری برادران هازرز در دنیای بازیهای ویدئویی غیرقابل انکار است و شاید کمتر کسی بتواند موفقیت این دو برادر را در عرصهی تولیدکنندگی و نویسندگی تکرار کند. با این وجود همچنان نقاط ضعفی در کارنامهی آنها به چشم میخورد. منحصرا می توان عملکرد این دو برادر را در اواخر نسل هفتم و نسل هشتم مورد انتقاد قرار داد.
بازی GTA V و Red Dead Redemption 2 با وجود تمام تعریفها و تمجیدهایی که دریافت کردند، کاستیها و مشکلات متعددی داشتند که از نظر نگارنده، آنها را در جایگاه پایینتری نسبت به نسخههای پیشینشان قرار میدهد. بخش بزرگی از این کاستیها از داستان این دو عنوان نشات میگیرد؛ جایی که دن هازر به عنوان نویسندهی ارشد نقش کلیدی ایفا میکرد. GTA V با وجود پرداخت برخی شخصیتهای خوب مانند ترور، در روایت یک داستان منسجم خوب عمل نمیکند و منطق و دلیل برخی اتفاقات در بازی اصلا روشن نیست. پایان دفعی و تا حدودی احمقانهی آن نیز باعث میشود گیمر با خاطرهی چندان خوشی دنیای بازی را ترک نکند. اوضاع برای RDR2 حتی بدتر میشود. با وجود این که بازی از لحاظ داستانی شروع خوبی دارد و تا نیمه نیز کم و بیش آن را ادامه میدهد؛ اما ناگهان با یک افت وحشتناک در نیمهی دوم مواجه میشود. کش آمدن بیدلیل قصه در نیمهی دوم بازی عملا آن را به یک عنوان کسالتآور تبدیل میکند. علاوه بر این، ضعف در پرداخت ضدقهرمانهای بازی نیز لطمهی بزرگی به آن وارد کرده است. این در حالی است که کوتاه شدن زمان بازی و حذف برخی خطوط داستانی اضافی میتوانست به بهتر شدن تجربهی بازی کمک شایانی کند.
«دیدگاه ابوالفضل مولایی»
برادران هازر؛ تقریبا هیچکس از گذشته آنها چیز زیادی نمیداند و تنها چیزی که دربارهشان میدانیم، این است که دوست داشتند ستاره راک موسیقی شوند و در نهایت راکستارِ بازیهای ویدیویی شدند. برادران هازر همانند تمامی آدمهای بزرگ نیازی به اثبات خود با تعریف کردن خاطرات گذشته، علایق، اغراق و خودنمایی ندارند! آنها خودشان و علایقانشان را با آثارشان تعریف میکنند؛ آن هم خود واقعیشان را، نه خود تقلبی! پشت بقیه آدمها قایم نمیشوند، اصولا درباره هیچکس هم نظری نمیدهند و کار خودشان را میکنند، ادعای دانایی ندارند اما خیلی چیزها را میدانند. دغدغهشان هم دغدغه بزرگان است، همیشه میترسند که بازی بعدیشان آنقدر که انتظار دارند خوب نباشد. به همین علت است که هیچکاک میگوید " بزرگترین ترس زندگیم همیشه درباره فیلم بعدیام است؛ میترسم به اندازه فیلم قبلیم خوب نباشد." برادران هازر نیز این چنین هستند. حتی اگر خلاقیتشان هم ته کشیده شده باشد، سعی میکنند با پشتکاری و سختکوشی نگذارند مخاطب متوجه کمبود شود. واهمهای هم از طولانیتر شدن پروسه ساخت آثارشان ندارند، چون عاشق مدیوم بازی و بازیسازی هستند و هر بازیای هم که میسازند اثباتی بر این جمله است.
درنهایت باید بگویم با وجود تمامی تعریفها و تمجیدهای بالا، از نظر من نقطه عطف برادران هازر در شخصیتشان است. شخصیتی اوریجینال نه کپی! همین باعث میشود که آثاری هم که خلق میکنند قایم به شخص باشد. مزه و حس بازیهای راکستار را فقط میتوان با بازیهای خود راکستار چشید و تجربه کرد. شاید به همین علت است که مجله تایم در سال 2009 این دو برادر را جزء صد شخصیت تاثیرگذار جهان انتخاب کرد…
«دیدگاه محمد تقوی»
رابطهی من با برادران هاوزر نوسانی دائم میان عشق و نفرت است! از طرفی به نظرم دنیای بازی تا حد زیادی به برادران هاوزر و در کل راکاستار مدیون است. فراموش نکنیم این دو عملا خالقان ژانر Open World به شکل سهبعدی و مدرن هستند و در ادامهی راهشان این ژانر را با آثار مختلفی چون سری GTA وRed Dead Redemption کاملتر کردند. همهی اینها درست ولی همانطور که اشاره شد، بازیهای اخیر راکاستار همگی از مشکلات متعددی رنج میبرند که در نهایت همگی به نویسندگان آثار این استودیو (و بالاخص سم هاوزر) منتهی میشوند.
برای مثال به آخرین بازی این استودیو نگاهی کنیم. شکی در ارزشهای کیفی Red Dead Redemption 2 در جنبههایی نظیر گرافیک و موسیقی، اجرا و در نهایت روایت و شخصیتهایش نیست اما باید بپذیریم مکانیکهای گیمپلی و طراحی مراحل بازی کاملا منسوخ شدهاند و دنیای بازی بیش از حد درگیر رخدادهای از پیش تعیین شده و قابل پیشبینی است. (به خصوص وقتی در همین ژانر آن را با Breath of the Wild و عظمت بیانتهایش مقایسه کنید). از طرفی، روند داستانی بازی به خصوص در ساعات ابتدایی به شدت کند است و راکاستار به راحتی میتوانست سی درصد بازی را حذف کند و لطمهای به تجربهی این اثر نخورد. در یک کلام، گویی راکاستار دارد کم کم از زمانه عقب میافتد و نیاز به یک تحول اساسی دارد.
در کنار این، راکاستار به شکل شگفتانگیزی علاقهی زیادی به انواع و اقسام جار و جنجالهای بیهوده دارد! از قضایای ماد هات کافی برای GTA San Andreas و صحنهی شکنجه در GTAV بگیرید تا پرونده جک تامپسون و شیوهی کار دیکتاتورگونهی هاوزرها و شرایط کاری سخت در این استودیو.
به نظرم عنوان بعدی این استودیو (هر چه که میخواهد باشد، از Bully 2 و GTAVI یا حتی یک عنوان کاملا جدید) آیندهی این استودیو را تعیین میکند. آیا بخش آنلاین GTAV و RDR2 به قدری جیب سران Take Two را پر از پول میکند که راکاستار نیازی به تغییر نمیبیند و به همین منوال کارش را ادامه میدهد؟ تنها زمان به این سؤال پاسخ خواهد داد.
«دیدگاه متین نصیری»
من باور دارم که برادران هازر و به طور کلی شرکت راکستار، فرمانروایان صنعت بازیهای ویدیوئی محسوب میشوند! راکستار نه تنها باکیفیتترین بازیها را میسازد، بلکه آثار آنها پرفروشترین عناوین صنعت بازیهای ویدیویی نیز هستند؛ و این بدان معناست که شرکت راکستار دارای بیشترین قدرت و تاثیرگذاری در میان توسعه دهندگان است. آنها همواره استانداردهای جدیدی در بازیها معرفی میکنند و این صنعت را به جلو حرکت میدهند. برادران هازر به واقعگرایانهترین شکل ممکن، به بازیکنان اجازه میدهند که "یک زندگی دیگر در یک سرزمین دیگر" را تجربه کنند و در آن کاملا آزاد باشند. این حس آزادی در کمتر بازی دیگر احساس میشود.
نکته جالب دیگر درمورد قدرت برادران هازر این است که آنها میتوانند "هرکاری" در بازیهایشان انجام دهند، بدون اینکه از عواقب آن ترسی داشته باشند! آنها لازم نیست که از ترس فمنیستها یک شخصیت اصلی زن را در بازیهایشان قرار دهند، از مسائل ضد نژادپرستی برای بازاریابی و فروش بیشتر استفاده کنند، و یا از نمایش برهنگی و مواد مخدر و سایر مسائل ممنوعه بپرهیزند؛ بلکه آزاد هستند تا واقعیت را همانطور که هست به پرده بکشند. و درود بر این قدرت!
نظر شما درمورد اندیشه برادران هازر و تاثیری که آنها برروی صنعت بازیهای ویدئویی گذاشته اند، چیست؟ دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.