ترجمه شده از GamesRadar
هالی گراس یکی از نویسندگان The Last of Us: Part II است و شخصیتی دارد که باعث میشود به یکدفعه از او بخواهید دوست جدید شما باشد. وی پیش از ملحق شدن به استودیوی ناتی داگ برای این داستان تاریک انتقام، روی نمایشهایی مثل Westworld کار میکرد و یک دیدگاه کاملا جدید برای هنر ساخت روایت داستانی در بازی آورده است. برای او این فقط داستان هیولاها نیست، بلکه زخمهایی درونی است که الی باید تلاش کند و بهبود یابد یا یاد بگیرد با آنها زندگی کند.
او میگوید: "در نهایت، این یک داستان درباره چرخه خشونت است اما خارج از آن، روایتی درباره تاثیر زخمهای روانی و درونی روی روح شماست و برای این کار، الی این زخم عمیق را تجربه میکند و تاثیری روی او میگذارد که نحوه برخوردش با دنیا را تغییر میدهد. وقتی ما به نوعی به عمق آن فرو برویم، این مورد روی لحن او هم تاثیر خواهد داشت. با این وجود، الی وارد یک رابطه عاشقانه شده است. این عشق است که وی را وارد این ماموریت برای اجرای عدالت میکند. این عشق است که او برای جول و دینا احساس میکند.
گراس در ادامه گفت: "ما تلاش زیادی میکنیم تا چرایی آن را توضیح دهیم." او توضیح داد The Last of Us: Part II فقط داستان انتقام نیست، بلکه داستانی درباره آن است که چه چیزی باعث میشود یک شخصیت برای شروع کار بخواهد به دنبال تخلیه خشونت خود باشد: "مثل این است که بله، او برای عدالت به این ماموریت میرود اما چرا؟ این تاثیر روی روح آن چیست و چرا او ادامه میدهد؟ و این روشنایی و سبک بودن است که من فکر میکنم تاریکی را متعادل میسازد."
انتخابهای سخت
این درخواست بزرگی از بازیکن است که بخواهید این آسیب روحی و روانی را با الی تجربه کند و خواهان ادامه و همراهی با او باشند. گراس باور دارد که کار داستان، این است که چنین درگیری درونی را جذاب سازد و باعث شود بازیکن به دلایل الی برای ادامه دادن باور داشته باشد: "ما سعی میکنیم تا شما انتخابهای سخت او را احساس کنید و به شما در حس سختی مقابله با این موقعیت بهصورت روزانه کمک میرسانیم. در اکثر بخشها میتوانید بین مخفیکاری و مبارزه پر سر و صدا تصمیم بگیرید بنابراین امیدواریم این شما را در داستان او سرگرم نگه دارد اما در نهایت پیام انتخاب را متوجه خواهید شد. میفهمید که چگونه هر انتخابی سخت است و همه چیز یک فداکاری و تاثیر با خود بههمراه دارد."
گراس خیلی سریع شروع به صحبت درباره سگها کرد. سگها در The Last of Us: Part II برای رام کردن نیستند و مبارزات شما با آنها بسیار سخت و آسیبرسان است. در دمویی که منتقدان از بازی تجربه کردند، الی و دینا در سیاتل به دنبال تامی هستند و در این راه باید با سگهایی که با حس بویایی خود آنها را دنبال میکنند، روبهرو شوند. ما نمیدانیم چرا تامی گم شده یا او تا چه حد برای الی اهمیت دارد – هنوز چیز زیادی درباره اینکه بین اختلاف 5 ساله داستانی Part II با نسخه اول چه گذشته نمیدانیم.
او گفت: "من مطمئنم که شما با سگها مواجه شدید و مقابله با آنها سخت است. عشق من برای تامی تا چه حد باعث میشود که حاضر به درگیری با این سگها بشوم؟ آیا راهی برای اجتناب از آن وجود دارد؟ آیا مجبور به انجام این کار سخت هستم؟ امیدواریم که با الی دیگر سختی این تصمیمات را احساس نکنیم و همدلی بیشتری با او داشته باشیم."
سگها سرسخت و مرگبار هستند و احتمال پیدا کردن شما توسط آنها نسبت به صاحبان انسانشان بیشتر است. وقتی شما را پیدا کنند، فرار کردن سخت خواهد بود اما تماشای اینکه الی یکی از آنها را با فرو کردن چاقو به بدنشان میکشد هم لذتبخش نیست. حتی کشتن شخصیتهای انسان هم لذتی ندارد. منتقد GamesRadar میگوید احتمالا در بازیها هزاران شخصیت انسان را کشته اما اینبار در The Last of Us: Part II برای بار نخست به او حس گناه واقعی دست داده است. وقتی به کسی شلیک کنید، شخصیتهای دیگر با سکوت به سمت شما نمیآیند. آنها به مرگ دوستان خود واکنش نشان میدهند، نامها را با گریه صدا میزنند یا از شدت اضطراب و ترس به گریه میافتند. آنها ممکن است فقط یکسری NPC در یک بازی باشند، اما فقط افراد بینام و بیچهرهای نیستند:
"هر زمان که این بخشها را تجربه میکنید، باید با این شخصیتهای معمولی درگیر شوید اما اکنون به یکی از آنها شلیک میکنید و دوستان او اسمش را فریاد میزنند و هنگام فرار از آن منطقه باید تاثیر به جا مانده از خشونتتان را با خودتان حمل کنید."
تغییر الی
در حالی که برای شخصیتهای سایر بازیهای اکشن ماجراجویی، کشتن ناگهانی افراد ممکن است عذابآور باشد، برای الی یک عمل قابل درک است. داستان گذشته الی این معنی را میدهد که کشتن افراد برای او مثل آن جهش شخصیتی لارا کرافت در Tomb Raider نیست. منتقد GamesRadar پرسید آیا حس پدرانه یا مادرانهای هم برای الی وجود دارد یا خیر که چنین پاسخی گرفت:
"من فکر میکنم کاری که ما واقعا سعی در انجام داریم، به چالش کشیدن الی است تا ببیند هنگام بزرگ شدن در چنین محیط خصمانهای به چه کسی میتواند تبدیل شود و متاسفانه بخشی از نویسندگی، شکنجه کردن شخصیتهای خودتان و قرار دادنشان در موقعیتهای سخت و آزمایش ارزشها و انگیزههایشان است بنابراین در حالی که عاشق الی هستیم و برای دیدن رشدش هیجانزده هستیم، قرار هم نیست به او آرامش دهیم یا نوازشش کنیم."
این نکات دقیق و ظریف در دشمنان هم دیده میشوند. حزب جدیدی که برای اولینبار در تریلر استریم State of Play معرفی شدند، WLF یا همان Western Liberation Front نام دارند که گروهی تشکیل شده از مزدوران هستند و از بیگانهها و افراد سازمانیافته و بیرحم میترسند. ما نمیدانیم چه نقش بزرگتری در داستان دارند اما در کنار فرقه مذهبی که در تریلرهای قبلی دیدیدم، آنها تهدیدی برای الی و مردمش هستند.
در حالی که این افراد باید به اندازه موجودات جهش یافته بازی تهدیدآمیز و خطرناک باشند، هنوز هم فقط انسان هستند. این کلید مرتبطتر و ترسناکتر ساختن آنها نسبت به دشمنانی است که الی و جول قبلا با آنها روبهرو شدند: "آنها خانواده و بچه دارند و همانطور که الی به کاری که میکند باور دارد، آنها هم به اعمال خود باور پیدا کردهاند و در نهایت این موضوع آنها را ترسناکتر میسازد. آنها باهوشتر و قادرتر هستند و انتخاب میکنند. در حالی که آلودهها قربانی این شرایط میشوند."
این موارد فقط در دیالوگها و کاتسینها گفته نمیشود، بلکه ناتی داگ همیشه دنیای بازی را پر از خاطرات به جا مانده از گذشته کرده است. نامهها و دفتر خاطرات و وسایل هم بخش دیگری به داستانسرایی اضافه میکنند.
"همانطور که شما در دموهای اولیه دیدید، از بین بردن Clickerها و آلودهها امری عادی است – البته خطراتی هم بههمراه دارند – اما به یک کار روزمره و آشنا تبدیل شده است. آنچه که برای شما ناآشنا خواهد بود، چیز دیگری است، مردمی هستند که ارزشهای متفاوتی نسبت به شما دارند و چیزهای ناشناخته هستند. برای ما تکیه بر سازمانهای قبلیهای آسان است – آنها دشمن هستند. ما میخواهیم الی را با آن به چالش بکشیم اما در نهایت، این موضوع درباره انسانسازی است. حتی اگر با دلیل کارهای WLF موافق نباشید و در کنارشان نایستید، باز هم میفهمید که همچنان انسان هستند."
صحبت با گراس این حس را میدهد که وقتی The Last of Us: Part II در ماه اسفند عرضه شود، ارزش صبر را برای عاشقان نسخه اول و نسل کاملا جدید بازیکنان خواهد داشت. این داستانی است که حاضر به بررسی سوالهای ناراحتکننده و دردآور درباره ماهیت انسان و از دست رفتههاست و در این لحظات هیجانانگیز اکشن ماجراجویی هم خواهید دید. تقویم خود را برای اسفند آماده کنید، چون این تنها عنوانی است که در اوایل سال 2020 اهمیت خواهد داشت.