چرا این روزها در بازیهای ویدئویی در مورد سیاست زیاد صحبت میشود؟
"به قلم Malindy Hetfeld از وب سایت Eurogamer"
سیاست در بازیهای ویدئویی میتواند موضوعی مهم و بحثبرانگیز باشد؛ این چیز تعجببرانگیزی نیست چرا که جنجال و بحثبرانگیزی در خون سیاست است. بسیاری از ما ترجیح میدهیم از چنین موضوعاتی دوری کنیم ولی گاهی اوقات هنگامی که در یک سرزمین فانتزی مشغول به انجام کاری هستیم، به یاد موضوعات و مشکلات دنیای واقعی میافتیم. اگرچه، فکرنکردن و دوری از سیاست و حتی کوچکترین جنبههای آن به صورت کامل غیرممکن است و بالاخره در توسعهی بازیها نیز متوجه این موضوع شدهایم.
من با چنین بحثهایی موافقم؛ حتی اگر ناراحتکننده بوده و با محدودیتهایی همراه باشند، باز هم وجودشان خوب است. شاید اکنون به نظر برسد که بازیها با سیاست گره خوردهاند ولی در حقیقت همیشه همین طور بوده است. معمولا زمانی که به سیاست فکر میکنیم، سیاستمداران و بحثهایی در مورد اعتیاد به بازیهای ویدئویی (مخصوصا در دوران اوج و محبوبیت World of Warcraft)، لوتباکسها و شرطبندی و موضوع بدون پایان تاثیر یا عدم تاثیر بازیهای ویدئویی برروی خشونت در دنیای واقعی به ذهنمان میآیند. در کل اکنون سیاستمداران بیشتر از گذشته در مورد بازیهای ویدئویی صحبت میکنند چرا که بازیهای ویدئویی نقش مهمی در زندگی مردم ایفا میکنند.
و البته این دقیقا همان چیزیست که سیاست را تبدیل به جنبهای مهم از بازیها میکند؛ آگاهیِ عمومی از اینکه بسیاری از ما آنها را بازی میکنیم در کنار این حقیقت که وقتی مردم داستانی را خلق میکنند آن داستان با تجربههای واقعی ما در زندگی قیاس میشود، سبب شده تا بازیهای ویدئویی به صنعتی میلیون دلاری تبدیل شود. سیاست در واقع یک اصطلاحِ چند وجهی است و به هر ساختاری که به زندگیِ مردم با یکدیگر کمک کرده و یا برآن حاکم باشد، اعمال میشود. بازیها نیز حتی اگر در مورد انقلاب فرانسه نبوده و یا "اعتراض" در یک دادگاه را نشان ندهند، باز هم در مورد حقوق اساسی و وظایفی که میخواهیم با سیاست به آنها برسیم، هستند. ما میخواهیم در کنار یکدیگر زندگی کنیم؛ کاری که محصولات فرهنگی از جمله بازیها انجام میدهند این است که بررسی میکنند چرا چنین مسئلهای دشوار و سخت است، حتی اگر گاهی اوقات در این محصولات نشان داده شود که شلیک کردن به صورت یک نفر نیز از گرینههای روی میز است.
شاید بتوان گفت که بازیها اکنون با آگاهیِ تمام و از روی انتخاب سیاسیتر شدهاند ولی خب ما هم تغییر کردهایم. اکنون نسبت به گذشته به لطف رسانههای مختلف آگاهی بیشتری از تمامیِ جنبههای سیاست داریم، میتوانیم در مورد گفتمانهای سیاسی نظر دهیم و هنگامی که یک بازی قصد بازتاب اتفاقات روزمره را دارد نیز متوجه میشویم.
زمانی که حس میکنیم مباحث سیاسی به زور درون یک بازی پیادهسازی شدهاند، به احتمال زیاد به این دلیل است که بنابر دلایلی از یک موضوع رایج و مهم که به راحتی قابل تشخیص بوده، در بازی استفاده شده است. بسیاری از مردم به فرمهای مختلفی شاهد شعار دونالد ترامپ یعنی "آمریکا را دوباره عالی کنیم" (Make America Great Again) در بازیهای ویدئویی بودهاند ولی به جز گفتن "آره، من اون ارجاع و نشانه رو فهمیدم" و سپس گذشتن از آن واکنش دیگری نداشتهاند. ارجاعات سطحی که هیچ نظر خاصی درمورد مشکل و موضوع مطرح شده ارائه نمیدهند، نامطلوب و ناقص به نظر میرسند.
زمانی که بحث به حقوق زنان، رنگینپوستان و طیف LGBTQA میرسد، من تاحدودی حس متفاوتی دارم. پیش از این مقالات مختلفی با موضوع اینکه بهتر است داستانهایی پیرامون رنگینپوستان بدون اینکه تمرکز داستان برروی نژادپرستی باشد نوشته شود، منتشر شده است. هنوز داستانهای ناگفته بسیاری در این مورد وجود دارد ولی به عنوان یک جامعه، قبولکردن و یکپارچگیِ اقلیتها تا رسیدن به نقطهای نرمال و طبیعی کمی زمان میبرد.
درست همانطور که گاهی اوقات بازیها با اشارهای سطحی به سیاست میخواهند زندگی واقعی و جریانات آن را به ما یادآوری کنند، وورد اقلیتها به بازیها نیز برای بازتاب جهان اطراف ما و نشاندادن تمامیِ جنبههای آنها لازم است.
بازیها اکنون از نظر گرافیکی و درکل تکنیکهای واقعگرایی به چنان پیشرفتی رسیدهاند که گفتن داستانهایی مرتبط با زندگی واقعی با شخصیتهایی که بسیار شبیه به ما هستند، امری کاملا طبیعی به نظر میرسد. این چیز بسیار خوبی بوده و نشان میدهد بازیها نه تنها عوض شدهاند، بلکه دیدگاه آنها نیز تغییر کرده است: اکنون نسبت به گذشته افراد بیشتری بازیهای ویدئویی را تجربه میکنند. گیمینگ و صنعت بازی حالا تبدیل به بخش بزرگتری از فرهنگ شده است.
2 پاسخ به این سوال که چرا شما باید به شرحدادن و به تصویرکشیدن چیزهایی که حتی کمی واقعگرا هستند اهمیت دهید، وجود دارد؟ اول اینکه همین الان هم شما اهمیت میدهید و برایتان مهم است؛ ما به شخصیتهای خیالی و داستانهای آنها اهمیت میدهیم و تظاهر به اینکه در بازیها کمتر به چنین چیزهایی اهمیت میدهیم، هم برای خودمان و هم برای بازیها ایجاد مشکل میکند. برای همهی ما بازیهایی وجود دارند که برروی ما تاثیر گذاشتهاند؛ حتی اگر این تاثیر تنها خاطراتی باشد که با آن عناوین ساختهایم. یکیکردن خود با شخصیت و ارتباط برقرار کردن با آنها بدین معناست که آنها چیزهایی را در ما تداعی میکنند و ما میتوانیم میان آنها و چیزی در زندگی واقعی رابطه ایجاد کنیم؛ حتی اگر این ارتباط تنها از طریق یک احساس ساده و کوتاه باشد.
ولی قدرت بیشتر مسئولیت بیشتر به همراه دارد، پس اگر به تاثیر مثبت بازیها و اهمیت آنها اذعان داریم، باید حداقل درمورد جنبهها و تاثیرات منفی آنها نیز صحبت کنیم. این بدین معنا نیست که نمیتوانیم بازیهای شوتر و چیزهایی شبیه به آن داشته باشیم؛ همه ما میدانیم مهم نیست چند بار افرادی که حتی کوچکترین دانشی درباره بازیهای ویدئویی ندارند نظر دهند که شلیککردن به اهداف کوچک و خیالی مردم را نبدیل به قاتل میکند. ولی اگر شما یک بازی را مملو از اشارات سیاسی میکنید (برای مثال کمپین تبلیغاتی نامطلوب بازی Division 2) که به راحتی برای مخاطبین هوشیار و آگاه قابل مشاهده است ، باید انتظار داشته باشید که در آخر فردی درباره آنها از شما سوال کند.
گاهی اوقات مضمون و تمی که به خاطر آن جنجال و بحث شکل گرفته چندان با موضوع اصلی همخوانی ندارد؛ مطمئنا بازگشت ویژگی Killstreak در Call of Duty: Modern Warfare از دید گیمپلی بسیار خوب و لذتبخش است ولی بعضی مواقع اعلام اینکه میتوانید از فسفر سفید (نوعی سلاح شیمیایی کشنده و خطرناک) و یا وسایل هستهای در بازی استفاده کنید سبب میشود تا عدهای نگاهی خاص به بازیهای ویدئویی داشته باشند. از این رو تنها راه حل از دید من افزایش آگاهی پیرامون این موضوع است که چرا پیادهسازی دقیق و رکِ بعضی عناصر خاص سبب ناراحتی، عصبانیت و ایجاد جنجال توسط عدهای میشود. اگر گزارشات صنعت بازی به خوبی چنین چیزهایی را پوشش دهند، به نظرم گیمرها و بازیکنان به خاطر اینکه با القابی نظیر ناآگاه یا بیمسئولیت از آنها یاد میشود، وارد حالت دفاعی نمیشوند. البته خب مطمئنا این راهِحل کامل و بدون نقصی نیست.
من فکر میکنم که در مورد بعضی جیزهای خاص نباید بحث کرد. برای مثال کودکآزاری و بردهداری؛ چیزهایی که در سراسر جامعه جهانی به عنوان اعمالی وحشتناک و بسیار بد از آنها میشود. اینها همانند بحث شرطبندی احتمالی برای بچهها در بازیهایی نظیر FIFA موضوعاتی سیاسی هستند. امروزه دیگر در هر زمانی بازیها و رابطه آنها با سیاست در جایی مورد بحث است؛ چرا که سیاست و در نتیجه وضعیت زندگی همهی ما در حال تغییر است.
من همانطوری که درمورد حضور سیاست در بازیها صحبت کرده و دلایلی درمورد آن ارائه میدهم، در مورد دیگر موضوعات نیز بحث میکنم. چنین بحثهایی در کنار ارائه دلیل سبب آگاهی و تجربهی بیشتر میشود – همچنین ارائهی دلیل درمورد اینکه بعضی از عناصر و المانها در بازیها واقعا معنای سیاسی دارند بهتر از این است که ادعا کنیم این بازیها بیطرف بوده و هیچ قصد خاصی ندارند. هیچچیز و هیچکسی بیطرف نیست؛ پس اگر بازیها به نشاندادن مکانهای دنیای واقعی و ساختارهای اجتماعی، سیاست، بیانیههای سیاسی و بحث و جدل در مورد آنها ادامه دهند نباید خیلی تعجب کنیم.
نظر شما چیست؟ آیا سیاست در بازیهای ویدئویی لازم و امری طبیعی است یا باید در برخی موارد جلوی آن را گرفت؟ لطفا دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید.
مترجم: رضا خرقانی