نقد و بررسی بازی Wolfenstein: Youngblood
"به قلم محمد تقوی"
نقد این بازی براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیسگیم نوشته شده است.
فکر کنم پیش از عرضهی نسخهی اول، کمتر کسی انتظار موفقیت از ولفنشتاینهای استودیو MachineGames را داشت. اما به لطف تمرکز کامل بر روی بخش تکنفره به جای هدر دادن وقت روی یک بخش چندنفرهی بلااستفاده، ارائهی گیمپلی تند و تیز که هیجان زیادی به نبردها تزریق میکرد و در کنار اینها روایت جذاب و شخصیتپردازی بسیار بهیادماندنی قهرمان همیشگی سری، ویلیام "بی جی" بلاژکوویتس (که از آن شخصیت نیمه صامت و بدون کاراکتر تبدیل شده به یکی از بهترین پروتاگونیستهای تاریخ بازیها) باعث شد دو عنوان اصلی The New Order و The New Colossus از بهترین شوترهای این نسل باشند و نام ولفنشتاین باری دیگر بر زبان گیمرها بیفتد.
اما اگر در خاطرتان باشد، میان آن دو اثر، یک بازی مستقل و کوچک دیگر با نام The Old Blood عرضه شد. فارغ از مدت زمان کوتاه و برخی مشکلات طراحی، The Old Blood تجربهای نوستالژیک و دوستداشتنی بود. حالا پس از عرضهی نسخهی دوم هم با یک عنوان فرعی دیگر روبروییم. Youngblood، نسخهی جدید ولفنشتاین، از اصول کلی سری پیروی میکند. اما بیشتر مانند زمینی میماند برای آزمایش ایدههایی جالب که ممکن است در بازیهای آتی استفاده شوند. حرکتی هوشمندانه از سوی سازندگان، اما آیا اصلا ولفنشتاین نیازی به تغییر دارد؟
در قدم اول، بگذارید خیالتان را راحت کنم. گانپلی ولفنشتاین دقیقا به همان خوبی و لذتبخشی است که به یاد دارید. مبارزات سرعتی جنونآسا دارند، کار با اسلحهها (هر چند عموما همان قبلیها هستند) دلپذیر است و تنوع خوب دشمنان، میتواند به اندازهی بازی را در مدت زمان کوتاهش سر پا نگه دارد. در کنار این موضوع، سیستمهای نقشآفرینی و شخصیسازی اسلحهها نیز پیشرفت قابل توجهی کردهاند و باعث شدهاند تجربهی بازی کمی عمیقتر و جذابتر بشود.
و البته بزرگترین تغییر این نسخه، بخش کوآپ را فراموش نکنیم. Youngblood بسیار خوب توانسته مکانیکهای کوآپ را در خود بگنجاند و شاید در نگاه اول چیز جدیدی برای ارائه نداشته باشد، ولی کارش عمیقتر از این حرفهاست. از مکانیکهای سادهای مانند باز کردن دو نفرهی یک سری درها و صندوقهای مخصوص بگذریم، به لطف سیستم نقشآفرینی عمیق بازی، دو گیمر در یک بازی میتوانند قابلیتهای متفاوتی نسبت به همدیگر داشته و مکمل هم باشند. برای مثال یکی غیب میشود و تلاش میکند از خطوط دشمن بگذرد در حالی که دیگری میتواند حواسشان را پرت کرده و به سمت خود بکشاند. البته جای خالی سیستمی مانند پینگ Apex Legends خالی است (سیستمی که به نظرم باید به تمام کوآپ شوترها راه پیدا کند) ولی در کل تجربهی دونفرهی ولفنشتاین بهتر از آن چیزی درآمده که ممکن است در ذهن داشته باشید. جای شُکر بسیار هم دارد که سازندگان در صورت عدم حضور گیمر دوم، هوش مصنوعی بسیار خوبی برای همراهتان تدارک دیدهاند. شخصیت همراه معمولا همان جایی میرود که باید باشد. اگر شما میخواهید مخفیانه پیش بروید، او نیز از شما پیروی خواهد کرد. اگر اکشن دوست دارید، میتواند یار خوبی در مبارزات سنگینتر باشد. فارغ از همهی اینها، در احیای جان شما عملکرد بسیار خوبی دارد و هیچگاه شما را تنها نمیگذارد. همین موضوع ساده باعث میشود چه در بازی تک نفره و چه دو نفره از Youngblood لذت ببرید و زیاد نگران شخصیت دیگر نباشید.
متأسفانه همهی تغییرات خوشایند نیستند. برای مثال، طراحی مراحل نسخههای قبلی هر چند بینقص نبود اما تنوع کافی داشت. ولی برخلاف این روند خطی، در Youngblood تقریبا تمام داستان در پاریس اشغال شده توسط نازیها میگذرد و با اثری Open World مواجهیم. آماتور بودن MachineGames در این موضوع کاملا مشهود است. شما برای انجام دادن مأموریتهای ساده و بسیار تکراری بازی، چندین بار از همان خیابانها میگذرید، همان دشمنان را میکشید و در نهایت صرفا دکمهای میزنید یا چیزی برمیدارید و مأموریت تمام میشود؛ این سیستم Destinyگونه آن هم در عدم حضور لوت (که عامل مشوق واقعی گیمر در آن بازی برای ادامهی بازی است) اصلا با ولفنشتاین نمیسازد و بازی را در یک حلقه بیپایان از شلیک متوالی صدها گلوله و خون به پا کردن خواهران بلاژکوویتس میاندازد. محیط پاریس هم هر چند زیباییهای شهر را به خوبی منعکس میکند، در عین حال بسیار انعطافناپذیر و خشک است. نهایت کاری که میتوان در محیط کرد، جمع کردن چیزهایی مثل نامهها و کاستهای موسیقی است که در شهر پراکنده شدند.
حالا این به کنار، همانطور که گفتم نسخههای اصلی هم گاه از این مشکلات رنج میبردند ولی به لطف داستان و روایت عمیق، تاریک و گاه هجوآمیزشان جذابیت خود را حفظ میکردند، Youngblood تقریبا هیچ نکتهی مثبتی در این مورد ارث نبرده. خبری از آن دیالوگهای هیجانانگیز و اتفاقات مافوق تصور نیست. سوفی و جسی بلاژکوویتس شخصیتپردازی کافی ندارند و نهایت کارشان به تیکه پراندنهای بیمزه به نازیهای مرده و صحبت از یک کتاب کارآگاهی خیالی محدود میشود. همین باعث شده ارتباط گرفتن با آنها برخلاف بیجی عملا غیرممکن باشد. باقی شخصیتها هم (اگر بتوانیم آنها را شخصیت بدانیم) صرفا در دو خط مأموریتشان را ارائه میدهند و میروند پی کارشان.
عمق فاجعه را زمانی متوجه میشوید که میفهمید خط اصلی داستان Youngblood را به راحتی میتوان در سه خط خلاصه کرد! در واقع، در Youngblood ده ساعته، مدت زمان واقعی خط اصلی داستانی بیشتر از دو ساعت طول نمیکشد و بیشتر وقت گیمر صرف انجام دادن مأموریتهای فرعی میشود. حالا حتی اگر همین مأموریتها داستان جذابی داشتند ممکن بود از این مسأله تا حد زیادی چشمپوشی کرد ولی گویا نویسندگان بازی به چند خط اکتفا کردهاند و اجازه دادند گیمر با ذهن خودش تناقضات داستانی را پر کند!
در کنار اینها، بازی از دید بصری و صوتی چندان جالب نیست. افکتهای صوتی همانهایی هستند که بارها شنیدهایم و موسیقی نیز بسیار کمرنگتر از قبل شده. البته از حق نگذریم دوبله بازی درجه یک کار شده و شنیدن مکالمات سربازان نازی و حماقتهای بی حد و اندازشان همچنان میتواند ما را به خنده بیاندازد. گرافیک بازی نیز در کل قابل قبول است اما همان محیطهای تکراری که ذکر کرده بودم هم کیفیت چندانی ندارند و جای کار بیشتری داشتند. به اینها باگهای متعدد را (که مثل یک بیماری مسری در تمام بازیهای بتزدا ظاهر میشود) هم اضافه کنید. از لود نشدن بافتها و مشکلات فیزیک عجیب غریب مانند خطا رفتن تیر (آن هم وقتی دشمن دقیقا مقابلتان قرار گرفته!) بگیرید تا قطع و وصل شدن صدا و موسیقی. همهی اینها باعث شده احساس کنم Youngblood بسیار هول هولکی و با کمتوجهی بسیار ساخته شده و جای کار بسیار بیشتری داشت. مسألهای که البته میتوان در پچهای آینده بهبود داد.
بازبینی تصویری
مقر اصلی گروه مقاومت، مقبرهی معروف زیر شهر پاریس
انواع و اقسام اشیاء جمعکردنی و تلاشی ناموفق برای پرمحتوا نشان دادن بازی
سیستم بسیار خوب نقشآفرینی بازی
یکی از مکانیکهای جالب کوآپ بازی. با نشان دادن علامتهای مختلف، قابلیتهای ویژهای برای مدت زمانی محدود کسب میکنید.
بازی به شکل عجیبی بسیار به Destiny شبیه شده. مثلا مأموریتها به این شکل ارائه میشوند
و مأموریتهای روزانه و هفتگی داریم
و دشمنان لول و زره دارند و تبدیل میشوند به اسفنج گلوله
و بدتر از هر چیزی، ولفنشتاین هم از دست پرداختهای درون برنامهای وقیح در امان نماند
مگر میشود ولفنشتاین کلاسیک در سری جدید غایب باشد؟
نکات مثبت:
گانپلی خوشساخت سری باز هم حضور درخشانی دارد
مود کوآپ خوب از آب درآمده
هوش مصنوعی همراه عالی است
سیستم غنی و عمیق شخصیسازی و نقشآفرینی
نکات منفی:
طراحی بسیار ضعیف مراحل و محیطها
دنیای باز پاریس بسیار خطی و کمرمق کار شده
سیستم جان جدید دشمنان جالب نیست
داستان بسیار ناامید کننده
شخصیتپردازی ضعیف خواهران بلاژکوویتس
باگهای بیپایان
خریدهای درون بازی برای یک اثر تک نفره!
سخن آخر: Youngblood حرکتی جسورانه است؛ برخی از تغییراتش خوب و موجهاند. بعضیهای دیگر هم روی کاغذ جالب به نظر میرسند اما اجرای خوبی ندارند. یک سری هم اصلا نباید وجود داشته باشند و از صفحهی روزگار محو شوند (خریدهای درون بازی را عرض میکنم). شاید با پخته شدن سازندگان، ایدههای خوب هم اجرای موفقی داشته باشند اما برای دیدن این موضوع باید برای بازی بعدی سری منتظر بمانیم. اما خود Youngblood چه؟ اگر طرفدار ولفنشتاین هستید، Youngblood فارغ از مشکلاتش میتواند مانند آبی خنک به شما در این تابستان داغ بچسبد.
Verdict
Youngblood is a bold move; some of its changes are good ad reasonable. Some of the others seem great on paper but are not executed well. And some shouldn’t even exist in the first place (I’m looking at you microtransactions). Maybe those good ideas will have better execution if the developers learn from their mistakes but that is for the future titles to be seen. But what about Youngblood itself? If you’re a Wolfenstein fan, despite its flaws Youngblood can be enjoyable; like a cold drink in this hot summer
Final Score: 7 out of 10