نقد و بررسی Just Cause 4
"به قلم علی رجبی"
جدیدترین ساخته استودیوی Avalanche یک شمشیر دولبه است؛ از سمتی سعی دارد با سیل نوآوریهای ظاهریاش بازیکنان را سمت خود بکشاند اما در سمتی دیگر سعی در پوشاندن ضعفهایش نمیکند. برای فهم بهتر این موضوع با نقد و بررسی Just Cause 4 همراه باشید.
بعد از مبارزات پیدرپی و متعدد "ریکو" با نیروهای گروه نظامی Black Hand در نسخههای اول و سوم، وی سرانجام تصمیم میگیرد که مستقیم به مرکز آنها در شهر زیبای "Solis" حملهور شود. هدف اصلی وی پروژهای مرموزی است به اسم "Illapa"، اختراعی که گفته میشود پدر خود "ریکو" در ساخت آن دست داشته و قادر است اثرات مخربی را بر محیط اطراف بگذارد. بطور کلی، همان روند قدیمی که شما به مبارزه علیه آدم بدها میروید، چند صد عدد محفظه نفت منفجر میکنید و درنهایت همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشود. Just Cause متاسفانه هیچوقت راوی خوبی نبوده و چهارمین دنباله بازی، جایی که حداقل باید خلاف این قائده را ثابت میکرد، هم کاملا پیرو این قائده است. کمی جلوتر شما با نیروهای مردمی همراه میشوید و باقی ماجرا صرفا مبارزه میان نیروهای خوب و بد است.
متاسفانه فارغ از داشتن روایتی سطحی و ساده، شخصیتپردازی هم تقریبا اصلا وجود ندارد. منظور این نیست که شما کلا با اشخاص خاصی ملاقات نمیکنید، برعکس شخصیتهای متعددی در بازی وجود دارند که با آنها ملاقات میکنید و خب هریک از آنها اخلاقیات خاص خود را دارند. در واقع مشکل اصلی عدم وجود هرگونه رشد یا تغییر است. آنها از ابتدا تا انتهای بازی دست نخورده باقی میمانند و تنها کسی که عوض میشود پسر جوان اول بازی است. خنده دار این است که این پسر تنها با دیدن "ریکو" در عرض 5 دقیقه تبدیل میشود به رمبو و اصلا به کل فراموش میکند که خطر مرگ تهدیدش میکند. بنظر میرسد که سازندگان آنقدر مشغول ارائه یک تجربه انفجاری و گیمپلی خوب بودهاند که به کل فراموش کردهاند عنوان جدید آنها باید برخی استانداردهایش را ارتقا دهد تا بلکه بتواند عنوان بهتری شود. شایدی اگر Just Cause 4 چندین سال پیش عرضه میشد، چنین نقدی بر داستانش صورت نمیگرفت اما با وجود عناوین جهان باز امروزی نمیشود وجود یک روایت ضعیف را نادید گرفت.
با عبور از لایه داستانی بازی، وارد بخش خوب بازی میشویم یعنی گیمپلی که با وجودی خوب بودنش، بینقص نیست. بصورت خلاصه، هدف اصلی شما در بازی بدست گرفتن مناطق مختلف از دست گروه Black Hand است، رویهای که عناوین بسیاری از آن استفاده کردهاند حتی Sonic! و خب تکرار مکررات از اولین اشتباهات Just Cause 4 در بخش گیمپلی است. برای پیشروی در مناطق باید نیرو جمع کنید و به منظور جمعآوری نیرو، باید در ماموریتهای مختلف شرکت کنید. هرچند که یک سری از مناطق هم در تعامل با ماموریتهای اصلی یا خاصی هستند تا شما را از احساس تکرار دور کنند. یک سری از مراحل هم تنها با تصرف مناطق موجود میشوند تا بازیکن را تشویق به فعالیت بیشتر بکنند. سیستم یاد شده، ساده بوده و این سادگی و راحتی باعث شده که بازیکن به راحتی از آن استقبال کند. هرچند که به لطف رابط کاربری اعصاب خرد کن بازی، این سادگی چندان هم به چشم نمیآید.
اما ماموریتهای یاد شده در چه سطحی قرار دارند؟ آنها دو دسته هستند، یک سری مراحل که مرتبط به خط داستانی بازی و مبارزه اصلی شما علیه پروژه مرموز Black Hand هستند و دسته فرعی. مراحل اصلی بازی در سطح متوسطی قرار دارند. گویی سقفی بالای سر آنها قرار دارد که سعی نمیکنند فرای آن روند و در همان حال، بدتر از چیزی هم که هستند نمیشوند. این مسئله کاملا قابل پیشبینی بود. همانطور که در مقدمه گوشزد کردیم، این بازی چهارمین دنباله مجموعه است، آیا بعد از سه دوره انجام عملهای تکراری اصلا جایی برای پیشرفت و تنوع باقی میماند؟ به میان آوردن یک سیستم آب و هوای جدید باعث نمیشود که شما حس تازهای بدست بیاورید و متاسفانه سازندگان از این مسئله غافل بودهاند. در مجموع شما جلو میروید، منفجر میکنید، سه الی چهار خط دیالوگ میشنوید و تمام. البته برخی از ماموریتهای اصلی شامل صحنههای جالبی هستند و بعضا وظایف جالبی را به شما میسپارند مثل مبارزه با انواع اقسام وسایل هوایی چون یک جت اما خب، کماکان از عدم جذاب بودن ماموریتها چیزی کم نمیشود.
ماموریتهای فرعی بازی بطور کلی از چنین قائدهای پیروی میکنند هرچند تعدادشان به واسطه انواعی که دارند بیشتر است. یک سری ماموریت فرعی خوب داریم و یک سری هم حوصله سربر و بیخود. معمولا آن دستهای که به شخص خاصی مربوط میشوند از جذبه بیشتری برخوردارند. زیرا به شما اعمال بخصوصی را میسپارند؛ به زبان ساده خارج از روتین معمولی بازی هستند. برای مثال یکی از این شخصیتها یک کارگردان است که از همان دقایق ابتدایی اولین ماموریتش متوجه میشوید این سلسله Missionها با تخریب و انفجار بسیاری همراه است و لذت را به همراه دارند. در مقابل، دسته بعدی شامل فعالیتهای روتین شخصیت اصلی در قبال دنیای بازی است. مثل Recruit، عملی که طی آن به پایگاهی میروید، چند تن آدم را آزاد میکنید و آنها را تا در خروجی همراهی میکنید تا بعدا به سربازانی برای شما تبدیل شوند. این نوع ماموریتها واقعا تکراریاند و نه تنها در خود بازی، بلکه مطمئنا در بسیاری از عناوین دیگر امثالشان را بیش از 100 بار دیدهاید بنابراین انجامش برای شما چون شستن ظرف عذاباور خواهد بود. بازی تنها در یک مورد سعی میکند که به شما ماموریتهای فرعی جالب تقدیم کند و آن هم همان دسته اولی است که به آن اشاره کردیم. انتظار تنوعی چون فعالیتهای Far Cry را نداشته باشید.
با وجود چنین سیستمی در قبال اهداف شما در بازی، تنها یک مورد میتواند کاتالیزوری برای تجربه این عنوان باشد و آن همان اکشن خاص و جذاب سری است. موردی که سازنده این بازی در آن مهارتی استادانه دارد و میداند چگونه اکشن بلاکباسترهای هالیوودی را در بازی پیاده کند. فارغ از خود اکشن، آزادی عمل شما در قبال ایجاد نابودی هم ستودنی است که جلوتر به آن خواهیم پرداخت. ابزار اصلی شما برای ایجاد هرج و مرج مثل نسخه قبل، Grappling Hook وفادار شما، یک چتر نجات و Wing suit است و شما اجازه دارد هرگونه که دلتان میخواهد از آنها استفاده کنید. Just Cause 4، این مسئله را، یعنی تعامل میان سه وسیله اصلی شما، بسیار صریحتر از نسخه قبلی بیان میکند و از همان ابتدای امر خلاقیت نهفته بازیکن را روشن میکند. برای مثال تصور کنید که یک Rocket Launcher بدست دارید. خود را از لبه پرتاب میکنید، به یک جا با قلاب خود وصل میشوید و حین سفر هوایی، تصمیم میگیرد با سرعت بسیار Wing Suit را دربیاورید. در همین حال ناگهان چتر نجات را باز میکنید و تانک و کلیه متعلقات دشمنان را با یک شلیک نابود میکنید. احساس رضایتی که از اینگونه اعمال به شما دست میدهد کماکان از نسخههای قبلی به جا مانده است.
سیستم Grappling Hook شما سه ویژگی اصلی دارد. اولی همان قابلیت وصل کردن اجسام به یکدیگر یا Tether کردن است. قابلیت دوم، ایجاد بادکنک است و سومی هم تبدیل تیغه خود به بمب انفجاری یا چیزی که همچون یک محرک عمل میکند. در این بین، شما میتوانید هر یک از ویژگیهای یاد شده را شخصی سازی کنید، مثلا تنظیم ارتفاع بالن تیغه خود برای بالا رفتن، تغییر میزان انفجاری بودن و عواملی از این دست. آزادی عمل در تنظیم قدرتهای دستگاهتان باعث میشود در ایجاد نابودی هم آزادی فکر بیشتر داشته باشید. زیرا دقیقا میدانید که چه کنید و چه تغییراتی را اعمال کنید تا به صحنه مدنظر خود برسید. حتی میتوانید یک شی را بعنوان یک سپر دفاعی با بالنهای خود بلند کنید تا از خطر هلیکوپتر در امان بمانید. شاید بتوان Just Cause 4 را کلا با کلمه "آزادی عمل" خلاصه کرد. این بازی دقیقا یک زمان آزمایشگاهی برای ایجاد عوامل تخریب کننده است. درکنار ابزار یاد شده هم وسایل نقلیه هستند؛ انواع اقسام ابزار هوایی و زمینی از قبیل تانک و جت و هرچه فکرکنید. شما میتوانید هرکاری که میخواهید با انها بکیند. منفجرشان کنید یا با Hook به آن وصل شوید و Hijackاش کنید. بازی دست شما را در احیای اکشن باز گذاشته است.
سیستم آبوهوایی جدید بازی قرار بود به میزان جذابیت و گرمای این بخش بیافزاید. اما آیا واقعا اینطور شد؟ خب به لطف "Illapa"، شما به چندین اقلیم هوایی دسترسی خواهید داشت؛ اب و هوای شرجی عادی Solis، محیط برفی، صحرایی و طوفانی. هر یک از آنها برای شما مزیتهایی را به همراه دارد. مثال بارز این بخش گردبادهایی است که ازشان بسیار در تریلرهای بازی دیدهایم. آنها هرچه در اطراف باشد را میبلعند و خراب میکنند. موردی بسیار جذاب و خفن؛ مثلا با آن یک هلیکوپتر را به دام بیاندازد و از دور خرد خرد شدنش را تماشا کنید. اما یک چیزی کم است. این کاری که کردید، این خرابی که به بار آوردید دقیقا آن حس "لازم" ندارد. فقط آنجاست و شما نگاهش میکنید. منظور این است که شما از انفجار به یک باره 10 گالن نفت و Tank قطعا لذت میبرید و حس بخصوصی به شما دست میدهد اما چنین چیزی در قبال این Biomeها صادق نیست. این مورد احتمالا به این برمیگردد که نحوه نابودی دشمنان برای چنین چیزهایی ساخته نشده است. یعنی انفجار ماشین طوری طراحی شده که شما دقیقا به باور برسید آن را با یک Rocket Launcher نابود کردهاید. قائدتا وقتی در دل طوفان نابود میشود شما نحوه تیکه تیکه شدنش را نخواهید دید و این خود باعث میشود از تاثیرگذاری کاسته شود. با تمامی این تفاسیر، سیستم آبوهوای جدید موردی است که میتوان از آن استقبال کرد و وجودش باعث میشود روحیه تازهای به محیط تزریق شود، بخصوص وقتی آن را با محیط نسخه سوم مقایسه میکنید.
بخش تیراندازی یا همان گانپلی بشدت ساده و صریح است. البته این سادگی از نوع منفی است؛ شما نه سلاح ثانویه مثل انواع کلت و هفتتیر دارید و نه هرگونه وسیله پرتابی مثل C4. تنها سلاحهای گرمی که همیشه انتظارش را دارید و خب جز Zoom کردن و یک قابلیت ثانویه کار دیگری از آنها برنمیاید. نکته بدتر اینجاست که بازی میداند مهمات گرم شما محدود است اما هیچگاه تلاش نمیکند که مثلا به شما خشاب لازم را برساند و شما را دائم مجبور میکند تا سلاحتان را عوض کنید. فرض کنید که با اسلحه بخصوصی خو گرفتهاید و دائما مجبور میشوید که آن را بر زمین بگذارید زیرا به اندازه کافی مهمات ندارید. خود گانپلی هم کاملا بیروح است، هیچگونه سنگینی ندارد و مثل یک Button Mashing عمل میکند. سازندگان باید وقت بسیار بیشتری را بر روی ان میگذاشتند زیرا گانپلی بازی مستقیم با هسته ان یعنی ایجاد خرابی در ارتباط است و اگر خشک عمل کند، بازیکن از کاری که میکند لذت نمیبرد.
و درنهایت، بدترین نقص بازی، نقوص فنی برای نسخه PC است. در نگاه اول، بازی از لحاظ بصری زیباست. آن هم به لطف محیطهای جنگلی و آبوهوای مختلفش است. نورپردازی محیطی خوبی هم دارد، بخصوص وقتی باز هم بحث آن اقلیمها به وسط بیاید. اما کافی کمی نگاهتان را دقیقتر کنید و از نزدیک همه چیز را مشاهده کنید و متوجه میشوید که بازی مستقیم از دل PS2 بیرون آمده است. بافتهای بازی بسیار بیکیفیت هستند و گویی روی درجه Low تنظیم شدهاند. لازم است اشاره کنم که یک بار از طریق تنظیمات خود بازی و باری دیگر از طریق کمی بازی کردن با فایل تنظیماتش (که متاسفانه .ini هم نبود) سعی کردم کیفیت را یک بار به Very High و باری دیگر به Low ببرم. اندازه صفحه هم حین تست 1440p بود. هیچگونه تفاوتی مشاهده نکردم، نمیدانم آیا تفاوتها انقدر جزئی بود که من متوجه نشدم یا تنظیمات بازی بصورت پیشفرض بر روی یک چیز Lock شده و من خبر ندارم. در هرصورت این خود سندی است گواه بر بهینه سازی افتضاح بازی. مسئله به همینجا ختم نمیشود و بهتر است اشاره کنم که سر یکی از مراحل بازی آنقدر بازی کرش میکرد که اصلا نتوانستم به اتمام برسانمش و سرانجام بعد از یک Patch، آن هم هفتهها بعد از عرضه، موفق به اتمامش شدم. کاتسینهای بازی هم از قبل ضبط شده هستند و خب در یک کلمه آشغالند. نمیدانم ماجرا از چه قرار است اما Square Enix علاقه شدیدی به نابودن کردن پورتهای PC پیدا کرده است.
"بازبینی تصویری"
"اقلیم برفی، اقلیم مورد علاقه نویسنده و احتمالا زیباترین جو محیطی"
"وسایل نقلیه بازی بسیار متنوع هستند و استفاده از آنها برخلاف نسخه سوم، راحتتر است"
"طوفانهای مرگبار بازی که تنها اسمش مرگبار است و تاثیر لازم را گویی ندارند"
"صداگذاری جدید ریکو دوستداشتنی است"
نکات مثبت:
آزادی عمل بازیکنان در قبال ایجاد خرابی
Grappling Hook کارامدی شما
Biomeهای جدید بازی
نکات منفی:
داستان و شخصیتپردازی بسیار سطحی
گانپلی بیروح و خشک
Biomeهای مخرب بازی تاثیر لازم را نمیگذارند
بهینهسازی افتضاح نسخه PC
ماموریتهای بازی بطور کلی تکرار مکررات هستند و از تنوع خاصی بهره نمیبرند
سخن آخر
Just Cause 4 دنبالهای است که چندان لازم نبود. سازندگان بازی ابزار لازم برای ایجاد یک موفقیت تمام عیار را داشتند، اما نتیجه آنها اصلا به پتانسیل خود نزدیک نمیشود. بازی جدید انها تنها محض سرگرمی خوب است و سعی نمیکند فرای سرگرم کردن بازیکن برود. اگر نقشه خرید آن را در سر دارید بهتر است صبرکنید تا تخفیف خوبی بخورد زیرا در مرحله فعلی، کولهباری از مشکلات به همراه یک بهینه سازی افتضاح نصیبتان میشود.
Final Verdict
Just Cause 4 is an unnecessary sequel. The creators had the means to create a massive game, one that'd succsed by any means but in the end, Just Cause 4 does not meet the requirements for a standard AAA and is nowhere near it's true potential. If you're planning to buy it then I'd recommend you wait for an offer cause you're going to experience a lot of flaws tagging along with a really bad performance.
Final Score: 6 out of 10 – PC Version
خرید کنسول، بازی و لوازم جانبی در بخش فروشگاه سایت