بازسازی Final Fantasy VII، یک بازسازی نیست!
“به قلم کامیاب قربانپور"
توجه داشته باشید که مقالهی پیش رو بخش قابل توجهی از داستان بازی Final Fantasy VII Remake را افشا میکند.
از سال ۲۰۱۳ که اسکوئر اینکس از بازی FF7R (Final Fantasy VII Remake) رونمایی کرد، با این استراتژی اقتصادی پیش رفت که این عنوان قرار است بازسازی مدرنی از شاهکار کلاسیکی باشد که سال ۱۹۹۷ عرضه شد. تتسویا نامورا (کارگردان و نویسندهی بازی) به وضوح در مصاحبهها اشاره کرد که این بازی با وجود تغییرات جزئی، ایدههای تازه، سیستم مبارزهی جدید و گرافیک مدرن، همان فاینال فانتزی ۷ خواهد بود که همهی ما دوستش داشتیم و از داستانش لذت میبردیم. اما در واقعیت بازسازی فاینال فانتزی ۷ «ادامه»ای است بر پروژهای که اسکوئر اینکس همیشه بهدنبال گسترشش بود، تحت عنوان The Compilation of Final Fantasy VII.
کمی درس تاریخ برای آنهایی برای اولین بار است که اسم این پروژه را میشنوند: در سال ۲۰۰۵ اسکوئر اینکس تصمیم گرفت تا بازی انقلابی، ماندگار و پرفروش فاینال فانتزی ۷ را با ساخت انواع فیلمها و بازیهای جدید گسترش دهد و بهقول معروف آن را بدوشد! فیلم سینمایی Advent Children که روایتگر ماجراهای بعد از داستان اصلی است و بازی Crisis Core که روایتگر داستان زک و ماجراهای قبل از داستان اصلی است، ۲ عنوان مشهور ازین پروژه هستند که به نظر بسیاری از طرفداران موفق واقع شدند. به شخصه از همان ابتدا با این پروژه مخالف بودم و بهنظرم تک تک محصولاتی که در این راستا عرضه شدهاند فقط برای کسب سود بیشتر به ارزش هنری بازی اصلی لطمه میزنند—موضوعی که شاید روزی یک مقالهی جداگانه دربارهاش نوشتم.
پوستر فیلم فاینال فانتزی ۷: نجات کودکان
اما بازسازی فاینال فانتزی ۷ چه ربطی به این قضایا دارد؟ اگر بازی را تمام کرده باشید، میدانید که در فصل آخرِ FF7R هویت ارواحی که در طول بازی به جان کلاد، اریث و بقیه افتاده بودند فاش میشود. این ارواح که «نجواگران» نام دارند، درواقع استعارهای از طرفدارانی هستند که ترجیح میدهند تا داستان فاینال فانتزی ۷ تغییری نکند و به آنها لقب «قاضیان سرنوشت» را میدهند. این نجواگران در طی داستان دست به هرکاری میزنند تا داستان ریمیک همانطور پیش رود که داستان بازی اصلی پیش میرفت! برای مثال زمانی که سفیروث بَرِت را به قتل میرساند (اتفاقی که در نسخهی اصلی رخ نمیدهد)، نجواگران وی را زنده میکنند.
بعد از توئیست بزرگِ بازی، کلاد و رفقایش به معنای واقعی کلمه با «سرنوشت» مبارزه میکنند و با شکست دادنِ نجواگران موفق میشوند تا از سرنوشتی که برایشان تعیین شده (به معنای نسخهی اصلی) رهایی یابند. درواقع بازی به شکل خیلی مِتا و با شکاندن دیوار چهارم میخواهد بگوید که این بازی آن چیزی که انتظار دارید نیست و قسمتهای آینده داستانی کاملاً متفاوت با هر آنچه تجسم میکنید روایت خواهد کرد.
حالا بیاید نگاهی بیاندازیم به جزئیاتی که هم این موضوع را کاملاً تایید میکنند و هم اشاره به موارد عجیبتری دارند که تصورش را هم هیچکس نمیتوانست بکند.
سفیروث از آینده خبر دارد و آن سفیروثی نیست که فکرش را میکنیم!
قبل از رسیدن به فصلهای نهایی، اریث و سفیروث تنها کسانی هستند که از این توئیست عجیب و غریب خبر دارند و رفتار غیرمعمولشان در طول بازی نشان میدهد که آینده را به چشم دیدهاند. سفیروثی که با او در FF7R هستیم سفیروثی نیست که در نسخهی اصلی با وی به مبارزه پرداختیم. با دانش به آینده و سرنوشتش (اینکه شکست خواهد خورد) سفیروث قصد دارد تا جلوی کلاد را بگیرد و این مسئله ۲ سؤال را ایجاد میکند. سؤال اول اینکه اگر سفیروث از آینده خبر دارد چرا میخواهد به نجواگران و سرنوشت در نگه داشتن داستان به روال قبل کمک کند؟ مگر او در داستان اصلی شکست نخواهد خورد؟ سوال دوم اینکه همانطور که از فیلم نجات کودکان میدانیم، سفیروث حقیقتاً در پایان بازی اصلی نمیمیرد، پس آیا او این از آینده آمده است؟ یا با استفاده از لایفاستریم (Lifestream) موفق شده تا آینده رو نظاره کند؟ اگر اینطور است پس چرا بهنظر میرسد که حضوری کاملاً فیزیکی در بازی دارد؟
زک زنده میماند!
زَک شخصیت اصلی بازی Crisis Core و یک شخصیت کلیدی در داستان فاینال فانتزی ۷ است. او مستقیماً به کلاد استرایف و هویتی که از خود ساخته، متصل است و در واقع شمشیری که کلاد حمل میکند (باستر سورد) به او تعلق دارد. زَک در طول بازی فاینال فانتزی ۷ مُرده است و ما صحنهی مرگش را به وضوح در انتهای Crisis Core مشاهده میکنیم، اما در FF7R ما مجدداً همان کاتسین پایانیِ Crisis Core را میبینیم؛ با این تفاوت که این بار زَک زنده میماند و کلاد را روی دوش خود میگذارد تا به سمت میدگار حرکت کنند. بله، زکی که مرگش تمام هویت کلاد و داستان فاینال فانتزی ۷ را ساخته بود حالا زنده است، اما احتمالاً در دنیایی موازی!
جهانهای موازی!
در همان سکانس زنده ماندنِ زک ما پاکتی را میبینیم که نشان اَوِلَنچ را داراست و با ظاهرِ اصلیاش تفاوت دارد که به وجود جهانی موازی اشاره میکند. این موضوع زمانی کاملاً تأیید میشود که زک و کلاد از کنارِ کلاد و اریثِ دنیای FF7R میگذرند و برای لحظهای کوتاه ۲ دنیا به یکدیگر متصل میشوند.
بله، نه تنها تتسویا نامورا عنصر آیندهنگری و سفر در زمان را معرفی میکند بلکه عنصر جهانهای موازی را نیز برای دنبالههای بازی میگنجاند. کسانی که مجموعهی کینگدام هارتس را بازی کردهاند میدانند که این عناصر به هیچ وجه برای نامورا غریب نیستند و ایجاد یک داستان پیچیده و غیرقابل هضم برای عموم جزو تخصصهای این نویسنده است.
این بازی ریمیک نیست بلکه یک دنباله است!
کلاد مانند اریث و سفیروث تا حدودی از آینده باخبر است، اما نه بهصورت واضح و دقیق. در طول بازی، کلاد تصاویری از لحظاتی میبیند که میدانیم در آینده رخ خواهند داد؛ مانند سکانس مشهورِ مرگ اریث! در فصل نهاییِ بازی، کلاد لحظهی نهایی فاینال فانتزی ۷ را میبیند؛ لحظهای که Red XIII همراه با کودکانش در ۱۵ سال آینده به گایا نگاه میکنند و جز طبیعت چیزی نمییابند. به این معنا که گایا به حقانیت اصلیاش بازگشته و بشر و دنیای صنعتیاش نابود شدهاند. اریث نیز میگوید که «اگر موفق نشویم، این آیندهای است که در انتظارمان خواهد بود»؛ به این معنا که با شکست دادنِ نجواگران و سرنوشت دیگر آینده روی سنگ حک نشده است و به هر شکل و شمایلی ممکن است رخ دهد (برای مثال زنده ماندن زک!). از قضا برای تأیید این گزاره، در سکانسهای آخر بازی ما بیگز را میبینیم که از مرگ حتمی نجات پیدا میکند (در حالی که در بازی اصلی میمیرد) و میفهمیم که این بازی یک بازسازی نیست، بلکه یک دنباله است. این بازی قصد دارد تا داستان فاینال فانتزی ۷ را به شکل نامتعارفی ادامه دهد و دیگر محصولاتِ The Compilation of Final Fantasy را به یکدیگر متصل کند.
سرنوشت نانوشته
نظر شما دربارهی مسیری که نامورا در پیش گرفته چیست؟ آیا موافقِ چنین تغییرات قابل توجهی هستید و کنجکاوید که بدانید چه ماجراهای جدیدی در انتظار کلاد و دوستانش هستند؟ یا ترجیح میدادید که این بازی حقیقتاً یک بازسازی از عنوان اصلی میبود؟