Menu

آزمایش‌های مرگبار: شرورانه‌ترین آزمایش‌هایی که در رزیدنت ایول دیدیم

(به قلم دکتر بهزاد کریمی)


جهان رزیدنت اویل (در اصل رزیدنت ایول) پر از شخصیت‌های جالب و تاریخچه ای غنی و البته هیولاهایی عجیب و غریب است. اما در لایه‌های زیرین این دنیا، توطئه‌هایی شیطانی و شرورانه همیشه در جریان هستند. رزیدنت اویل دنیایی غنی دارد. از شخصیت‌های شرور و تاریخ کهنش گرفته تا داستانی بسیار درگیرکننده و جذاب. درمیان این همه قصه‌گویی و هرج و مرج، بعضی اهداف شیطانی کاراکترهای منفی از همه بیشتر به چشم می‌خورد و تاریک بودن اتمسفر بازی را به رخ می‌کشد. شاید کسانی که زیاد به داستان بازی اهمیت نمی‌دهند با این دسته از موارد نیز آشنایی نداشته باشند، اما اگر داستان بازی را دوست داشته باشید و برای دنبال کردن ادامه‌ی بازی آرام و قرار نداشته باشید مطمئناً شاهد اعمال شرورانه و آزمایش‌های شیطانی زیادی در کل فرنچایز بوده‌اید.

شکارچی

شکارچی – موجودی که برای نابودی انسان ساخته شد
آمبرلا در سال 1980 شکارچی را آفرید تا سلاحی باشد برای نابود کردن نسل بشر از روی زمین. سلاحی بیولوژیکی که می‌توانست بازماندگان و کسانی که از تی-ویروس جان سالم به در برده بودند را در یک آن قلع و قمع کند. در واقع شکارچی‌ها انواع مختلفی داشتند.
همه در یک اصل با یکدیگر در اشتراک بودند و آن نیز این بود که همگی بازیچه‌ی دست آمبرلا بودند تا بتواند با استفاده از خوی وحشی‌گری آنان به سلاح بیولوژیکی خود دست پیدا کند. پس از شیوع تی-ویروس، آمبرلا فهمید که حدود ده درصد از مردم زمین به این ویروس ایمن هستند و نمی‌توان آن‌ها را با ویروس نابود کرد. پس کمپانی تصمیم گرفت شکارچی ها را وارد میدان کند تا همان ده درصد باقی مانده را نیز قتل عام کند. پروژه‌ی ساخت شکارچی با همین هدف بود، هدف نابود کردن بازماندگان نسل بشر.

رزیدنت اویل

اوروبوروس
آزول اسپنسر که از موسسان کمپانی آمبرلا بود، با نظریات نژادپرستانه‌ی خود می‌خواست انسان را به سعادت او راهنمایی کند. اما آلبرت وسکر پا را از این نیز فراتر گذاشت. هدف وسکر از ایجاد اوروبوروس در دو چیز خلاصه می‌شد، او می‌خواست با ساخت این ویروس تمام انسان‌های ضعیف و سست را از روی زمین پاک کند. همین کار باعث می‌شد تنها کسانی که به اندازه‌ی کافی قوی هستند زنده بمانند و بدین گونه آرمان‌های وسکر به سرانجام می رسید. او می‌خواست با اوروبوروس، ژن برتر را حاکم زمین کند و با قدرت فیزیکی و روانی زیادی که این موجودات برتر داشتند بر زمین حکمرانی کند. در اصل وسکر به دنبال این بود که با نابود کردن جمع کثیری از انسان‌های روی زمین ابرانسان را روی کار بنشاند تا بتوانند با همدیگر به ادامه ی فعالیت های انسان ضعیف بپردازند و در فضایی ایده‌آل زندگی کنند.

رزیدنت اویل

لاس پلاگاس – معجونی که هیولاها را هیولاتر کرد
هواداران رزیدنت اویل باید انگل لاس پلاگاس را به یاد داشته باشند. انگلی که هم در رزیدنت اویل 5 و هم در رزیدنت اویل 4 به آلوده کردن انسان‌ها مشغول بود. اما شاید ندانید که انگل اصلی لاس پلاگاس که در رزیدنت اویل 4 شاهد آن بودیم، با نسخه‌ی بعدی آن که در رزیدنت اویل 5 پیشرفته‌تر از قبل شده بود، تفاوت‌هایی دارد. در وهله‌ی اول باید دانست که لاس پلاگاس باعث می‌شد افراد عادی که آلوده می‌شدند مطیع یک رهبر یا حاکم باشند و از دستورات او پیروی کنند.
Tricell در RE5 نوع پیشرفته‌تری از Las Plagas خلق کرده بود که بدن میزبانی که بهش مبتلا شده را بر خلاف خواسته‌ی میزبان، تحت کنترل می‌گرفته است، اما در RE4 نسخه‌ی اصلی این انگل‌ها کاری می‌کردند که میزبان با خواسته‌ی خودش مطیع بشود و تحت کنترل قرار بگیرد.
یکی از راه‌هایی که آزموند سدلر و رامون سالازار توانستند مردم روستای خود را متقاعد به قبول لاس پلاگاس و کنار آمدن با آن بکنند، استفاده‌ی‌ ابزاری از دین بود. آنها توانستند از طریق کشیش روستا، بیتورس مندز به مردم القا بکنند که باید در روز خاصی پس از مراسم به کلیسا بروند تا غسل تعمید شده و از شر و هر آنچه گزنده بود نجات پیدا کنند. بدین ترتیب مندز و مافوقانش توانستند مردم را در لاس پلاگاس غسل دهند و آنان را به یوغ اسارت خود درآورند.

رزیدنت اویل

پروژه‌ی تی-فوبوس
الکس وسکر نیز همانند آلبرت وسکر تحت تاثیر عقاید آزول اسپنسر که نژاد برتر را می ستود قرار گرفت و سعی بر پاک‌سازی افراد ضعیف از روی زمین داشت. او اما از ساخته‌ی دست خودش استفاده کرد: تی-فوبوس.
نام این پروژه با هدفی که داشت یکسان بود، فوبوس نام خدای ترس و وحشت در یونان باستان است، و ویروس نیز می‌توانست مردم را به موجوداتی وحشتناک تبدیل کند. اما الکس به این مقدار راضی نبود. او می‌خواست فعالیت خود را در ابعادی گسترده تر ادامه دهد. بدین جهت او عازم جزیره‌ای به نام سوشستووانیک شد و در رزیدنت اویل:رولیشن 2 شاهد آزمایش‌های وسکر بودیم که می‌خواست نژاد برتر و ابرانسان را بسازد تا به هدف شوم خود و پیشینیانش برسد.
انسان‌هایی که قرار بود مورد آزمایش قرار بگیرند به جزیره آورده شدند و وسکر نمونه‌های فوبوس را که چیزی شبیه به تی-ویروس بود به بدن نمونه‌های آزمایشی تزریق کرد. این ویروس رابطه‌ی مستقیمی با شدت ترس و وحشت داشت. به این شکل که اگر شخص آلوده به سطح مورد نظری از استرس و وحشت می‌رسید ناخودآگاه تبدیل به هیولایی می‌شد که هیچکس جلودارش نبود و نمی‌شد او را به حالت اولیه برگرداند.
البته اگر شخصی که ویروس وارد بدن او می‌شد در مقابل این حربه مقاومت می‌کرد و اجازه نمی‌داد که ترس و وحشت بر او غالب گردد، می‌توانست از فوبوس جان سالم به در ببرد و ویروس هیچ کاری با او نداشت. این افراد که تعدادشان نیز بسیار نبود، برای آزمایش‌هایی هولناک‌تر انتخاب می‌شدند تا با قدرت زیاد خود بتوانند نابودی بیشتری به بار بیاورند، که البته وسکر توانست در پروژه‌ی اوروبوروس از این افراد استفاده ی لازم را ببرد.
هدف از ساخت فوبوس را می‌توان انتخاب قوی‌ترین موجودات دانست، وسکر با این آزمایش می‌خواست پی ببرد که چه کسانی تاب تحمل فوبوس را دارند و شکست نمی‌خوردند. کسانی که شکست می‌خوردند، خب تبدیل به هیولایی بی ارزش می‌شدند و تا آخرعمر نیز درمانی برای آنان وجود نداشت، اما کسانی که مقاومت می‌کردند از دید وسکر همان نژاد برتر بودند که باید بر زمین حکم می‌راندند.

رزیدنت اویل

راکون سیتی – میدانی برای آزمایش سلاح‌های بیولوژیک
راکون سیتی نیز همانند جزیره‌ی سوشستووانیک تبدیل شد به محل آزمایش هیولاها و زامبی‌های وحشت‌آور. اما این بار نوبت آمبرلا و آلبرت وسکر بود که شهر قرنطینه شده‌ را تبدیل به میدان بازی خود بکنند. آمربلا‌، زینوویو را به راکون سیتی فرستاد تا نظارتی بر آزمایش‌های درحال انجام داشته باشد، که البته نماینده‌ی آمبرلا دست خالی برنگشت. او توانست تایرنت را پیدا کند، موجودی که بی مهابا می‌کشت و هرچه جلویش قرار می‌گرفت محکوم به نابودی بود.
در اصل آمبرلا به دنبال تخریب راکون سیتی و تبدیل شهر به منطقه‌ای آزمایشی نبود. آنها تنها می‌خواستند برخی سلاح‌های بیولوژیکی را امتحان کرده و دست از سر شهر بردارند، می‌توان گفت تبدیل شدن راکون سیتی به یک آزمایشگاه، تقریباً امری تصادفی بود، اما پس از شدت گرفتن مشکلات و افزایش تعداد هیولاها، آمبرلا نیز تصمیم گرفت که از این شهر به عنوان منطقه‌ی آزمایشی خود استفاده کند که اوج این آزمایش‌ها به وجود آوردن نمسیس بود.
در اصل بسیاری از مردم راکون سیتی به دلیل پخش اتفاقی تی-ویروس در فاضلاب‌های شهر تبدیل به زامبی شدند. بقیه‌ی موجودات مثل حیوانات و حشرات نیز به همین خاطر تغییر شکل دادند و گرفتار آزمایش هولناک آمبرلا شدند.
تبدیل موجودات زنده به سلاح‌های بیولوژیک و استفاده از آنها دلیل اصلی ترس مردم است، اما رزیدنت اویل پا را فراتر گذاشته و شکاف‌های بیشتری در این حربه‌ ایجاد می‌کند. آمبرلا سود و منفعت خود را در آشوب و هرج و مرجی می‌بیند که توسط آزمایشات بیولوژیک خود روی مردم اجرا کرده و همین تفکر و علاقه به تبدیل کردن مردم به موجودات غیرعادی، فرصت‌های بسیاری برای روایت داستان‌های مختلف و متنوع آماده می‌کند.
به هرحال لیکرها و شکارچی‌ها و تیرنت‌ها توسط آمبرلا طراحی و ساخته شده‌ بودند تا قدرت و توانایی آن‌ها در شرایطی مشابه راکون سیتی امتحان شود، که با نظارت نیکولای زینوویو این موجودات به اهداف مورد نظر شرکت می‌رسیدند و کاملا توسط آمبرلا تحت کنترل بودند تا بتوانند به حداکثر قدرت آنها به عنوان سلاح‌های بیولوژیکی پی ببرند.
آمبرلا حتی پا را از این هم فراتر گذاشت. در رزیدنت اویل 3 و رزیدنت اویل 2 آنها گروهی از سربازان مسلح را تحت پوشش کمک به مردم راکون سیتی به داخل شهر فرستادند، اما در واقع نیت اصلی آمبرلا این بود که قدرت موجودات بیولوژیکی خود را در مقابل زبده‌ترین سربازان بیازماید و از موفق بودن آن‌ها در مقابل سلاح‌های انسانی اطمینان یابد. آزمایش‌ها و تحقیقات کشنده و خطرناک در سری رزیدنت اویل بسیار زیاد هستند. اما مواردی که در این مقاله به آنها پرداخته شد، مطمئنا بدترین این آزمایش‌ها بودند.

نظر شما در این خصوص چیست؟ به نظرتان هولناک‌ترین آزمایش کدام بود؟