Menu

نقد و بررسی بازی Almost Gone

نقد و بررسی بازی Almost Gone

"به قلم مهدی داوری"

این نقد براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیس‌گیم نوشته شده است.

زمانی که برای اولین بار بازی Monument Valley را تجربه کردم، با خودم این احساس را داشتم که هیچ عنوانی نمی‌‌تواند برای من جای این اثر جذاب، خلاقانه و سحر آمیز را بگیرد. اما حالا که Almost Gone را به اتمام رساندم، متوجه شدم که در صنعت گیم، هیچ غیرممکنی وجود ندارد و یک بازی می‌تواند به راحتی حتی با الهام گرفتن از یک بازی شاخص، از آن نیز بهتر شود. بازی Almost Gone ساخته استودیو بلژیکی Happy Volcano است و برای PC، iOS، اندروید و نینتندو سوئیچ تولید شد و عرضه اولیه آن در تاریخ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۰ صورت گرفت.

بازی Almost Gone برای من تبدیل به اثری شد که نشان داد چگونه می‌توان در هیاهوی بازی‌های بزرگ یا به اصطلاح AAA، همچنان ساده ولی جذاب ماند و همچنان نشان داد که خلاقیت پایان پذیر نیست و خط پایانی برای خلاقیت در صنعت بازی‌های ویدیویی وجود ندارد. عنوان Almost Gone برای هیچ گروه خاصی نیست، اهمیتی ندارد که تا به حال بازی‌های ماجراجویی کرده‌اید یا اصلاً بازی‌های اشاره و کلیک را تجربه نکرده باشید؛ این بازی یک ورودی برای شما به این دنیای هیجان‌انگیز این سبک از بازی‌ها است و Almost Gone دقیقاً در نقطه قرار می‌گیرد که هر شخصی می‌تواند به راحتی آن را تجربه کند. شما در بازی، در بخشی از نقشه کلی هر مرحله قرار می‌گیرید و می‌توانید نقشه را به صورت ۳۶۰ درجه بچرخانید و از زوایای مختلف به تصویر نگاه کنید. شما باید مثل تمامی بازی‌های پازل و ماجراجویی، از طریق تعامل با اشیا موجود در مرحله، به دنبال حل کردن معماها باشید تا بتوانید از مرحله عبور کنید. شاید در مراحل اول افرادی که تا به حال بازی‌هایی با این چنین سبکی را تجربه نکرده‌‌اند کمی با روند بازی دچار مشکل شوند، اما به سرعت گیم‌پلی بازی نیز برای آن‌ها آشنا شده و از آن پس روند بازی بر روی شیب ملایمی قرار می‌گیرد.

داستان و قصه‌گویی در بازی Almost Gone با عنوان‌های دیگر این سبک متفاوت است، زیرا با قصه جذاب و کمی پیچیده مواجه هستیم که استودیو Happy Volcano سعی کرده تا به ساده‌ترین و بهترین شکل ممکن و با کمک چند خط متن کوتاه، آن را روایت کند و تعامل با هر اشیا در بازی نیز شما را با بخش‌های دیگر از این داستان آشنا می‌کند.

ویژگی اصلی قصه در این بازی آن است که هیچگاه از پای نمی‌‌افتد و همان انرژی اولیه را تا انتها نیز حفظ می‌کند. با وجود آن که این عنوان بسیار کوتاه است و به سرعت می‌توان آن را به اتمام رساند، اما در همین مدت زمان کم هر آن چه در رابطه با قصه نیاز است تا بدانید، به شما گفته می‌‌شود و شما غرق در فضای این عنوان هیجان‌انگیز می‌شوید. بازی Almost Gone روایت یک خانواده است، خانواده‌ای که رد هر یک از آن‌ها و سرگذشت‌شان را در بخشی از بازی می‌بینید و به قصه آن‌ها در طول زمان سفر می‌‌کنید. خانواده‌ای که هر یک از آن‌ها از یکدیگر فاصله گرفته‌اند و شما باید اجزای این پازل را به همدیگر متصل کنید تا بتوانید در انتها تصویر درستی از حادثه‌ای که اتفاق افتاده است را مشاهده کنید. داستان جذاب بازی بسیار هیجان‌انگیز است. در عنوان Almost Gone بیشتر از هر بازی مشابه‌ای، می‌توانید حس و حال و اتمسفر هیجان‌انگیز را احساس کنید و دقیقاً حلقه مفقوده‌ای که Monument Valley داشت و حالا در بازی Almost Gone این حلقه گم شده، پیدا شده است؛ همان روایت و قصه گویی جذاب که سبب شده تا با شور و اشتیاق بیشتری بتوان به تجربه این عنوان نشسته و آن را تا انتها بازی کرد.

ویژگی دیگر بازی Almost Gone که در همان نگاه اول شما را جذب خود می‌کند، گرافیک مجذوب کننده آن است که شاید بسیاری از افراد آن را الهام گرفته از عنوان Monument Valley بدانند. اما بازی با وجود الهامات کلی که از این بازی مشهور گرفته است، سعی کرده تا چارچوب را دیده و خارج از آن، گرافیک خاصی را در اختیار مخاطبین خود قرار دهد. یکی از المان‌هایی که همواره در هنگام بررسی بازی‌های مستقل به عنوان نقطه قوت برای بخش گرافیک در نظر گرفته‌‌ام، یکدست بودن استایل گرافیکی در سراسر بازی است و عنوان Almost بهترین نمونه برای درک این موضوع در رابطه با گرافیک بازی‌های ویدیویی است. با این وجود که اتمسفر بازی در مراحل مختلف دستخوش تغییر می‌شود و هیچ یک از بخش‌های بازی با بخش دیگر ارتباط اتمسفریک ندارد، اما همچنان استایل گرافیکی پابرجا مانده و یکپارچگی آن دستخوش تغییر نمی‌شود.

شاید اگر هریک از بخش‌های بازی Almost Gone را جداگانه نگاه کنیم با خود بگوییم که این گرافیک، تکراری از یک بازی دیگر است، موسیقی الهام گرفته از موسیقی عنوان دیگری است، داستان رگه‌هایی از آثار دیگر دارد و… . اما نکته بسیار مهم در رابطه با Almost Gone آن است که تمامی بخش‌های بازی زمانی که در کنار هم قرار می‌گیرند، از شکل تکراری بودن فاصله گرفته و تبدیل به یک اثر یکتا می‌شود. دقیقا مثل بازی ما با کلمات، ما همواره در حال تکرار یک سری کلمات تکراری هستیم ولی نحوه چینش این کلمات می‌تواند متن نهایی را تبدیل به یک شعر فوق العاده کند یا آن را تبدیل به یک متن غیرخوانا کند، این چینش است که اهمیت دارد. در اینجا است که می‌توان گفت دیگر هیچ الهام گرفتنی در کار نیست و بازی در همان مرحله اول خود را از این اتهام تبرئه می‌کند و نشان می‌‌دهد که به تنهایی، حرفی برای گفتن دارد و نباید او را متهم به کپی کردن کرد؛ بلکه سازندگان تنها با الهام از عناوین دیگر، سعی کردند تا اثر جدید و نو را خلق کنند.

این تازگی و خارج از چارچوب ایستادن در رابطه با موسیقی و صداگذاری بازی نیز صادق است. همان طور که گفته شد هر یک از بخش‌‌های بازی نیم نگاهی به عناوین مشابه داشته است اما سعی نکرده تا در ورطه تکرار افتاده و خود را یک اثر تکراری دیگر شبیه به Monument Valley کند. موسیقی Almost Gone به شکلی است که وقتی برای اولین آن را می‌شنوید، آرامش آن سبب می‌‌شود تا بیشتر غرق در فضای پر رمز و راز و معما گونه بازی شوید. از سوی دیگر یک حس تجربه شده در ذهن شما از شنیدن موسیقی شکل می‌گیرد اما نمی‌دانید که این حس و حال را پیش از این در کجا تجربه کرده‌اید. این حس تکراری، احساسی است که در تمامی بازی‌های با این سبک وجود دارد و Almost Gone عصاره‌ای از تمامی این عناوین است. همین موضوع سبب شده تا شما به سرعت به Almost Gone نزدیک شده و با آن ارتباط برقرار کنید. همین احساس آشنا و آرامش بخش در هنگام تجربه بازی باعث می‌شود تا شما هر لحظه در فضای بازی بیشتر از قبل قرار گرفته و مجذوب آن شوید.

عنوانAlmost Gone صداگذاری آن چنانی نداشته و مونولوگ‌های بازی نیز تماماً به صورت متنی است؛ اما می‌توان برخی صداگذاری‌های بسیار کوچک را در بازی، زمانی که بر روی اشیای مختلف کلیک می‌کنید، مشاهده کرد. زمانی که شما با اشیا مختلف تعامل می‌کنید، شاهد شنیدن صداهای مختلفی خواهید بود که استودیو Happy Volcano در این بخش نیز موفق بوده و به خوبی توانسته صداگذاری را ارائه کند که بر روی موسیقی بازی نشسته و آن را خراب نمی‌کند.

اما مهمترین بخش بازی Almost Gone گیم‌پلی آن است. گیم‌پلی که به هیچ عنوان شما را آزار نمی‌دهد، بلکه با تبدیل شدن به نقطه قوت، بازی Almost Gone را به یک اثر فراموش نشدنی تبدیل می‌کند. اثری که مثل تمامی بخش‌های دیگر بازی، از عنوان‌های بزرگی الهام گرفته شده است اما معجزه خلاقیت را می‌‌توان در این بخش نیز مشاهده کنیم که سبب شده تا Almost Gone از هر تجربه دیگری متفاوت‌تر شود. خلاقیت همان برگ برنده است که Almost Gone را از عنوان‌های دیگر این سبک جدا کرده و نمی‌گذارد تا شما در هنگام تجربه این بازی احساس کنید که شاهد یک تکرار دیگر از عنوان‌های بزرگ این سبک هستید.

در واقع Almost Gone سبک‌هایی مثل پازل، ماجراجویی و اشاره و کلیک را همچون سنگی در داخل صدف خود قرار داده و با ترشح جوهر خلاقیت بر روی آن، سنگ را تبدیل به یک مروارید بسیار زیبا کرده است؛ کاری که بسیاری از عناوین داخلی و خارجی سعی در آن داشتند، ولی به هیچ عنوان به موفقیت نرسیدند. این خلاقیت همان اضافه شدن ویژگی‌های تازه به بخش‌های مختلف بازی است. مکانیزم‌های تازه در گیم پلی مثل چرخش 360 درجه، امکان تعامل با هر وسیله که باعث تعریف شدن بخش‌های ناگفته قصه می‌شود و… هر یک بخشی از این خلاقیت به شمار می‌رود. بی‌شک مهم‌ترین ویژگی یک بازی پازل، معماهای آن می‌باشد و به هر میزان که معماها شکل استاندارد‌تری به خود بگیرند، بازی می‌‌تواند بهتر و جذاب‌تر شود.

متأسفانه بسیاری از بازی‌های پازل سعی می‌کنند تا با پیچیده کردن افراطی معماها، خود را سخت نشان دهند اما یک بازی پازل با کیفیت نباید معماهای سختی داشته باشد بلکه دقیقاً استاندارد بودن پازل‌ها است که سبب می‌‌شود تا یک عنوان در لیست بهترین بازی‌های این سبک قرار گیرد. عناوین بسیار زیادی وجود دارد که می‌توانیم به استاندارد بودن پازل‌های آن‌ها اشاره کنیم اما از این پس باید نام Almost Gone را نیز در این لیست قرار دهیم. پازل‌های این بازی به شکلی است که شما را آزار نمی‌دهد. البته این بدان معنی نیست که شاهد معماهای ساده‌ای در بازی هستیم که می‌توان به سرعت تمام آن‌ها را حل کرد، بلکه نیاز است تا کمی صبر و دقت داشته باشید و با جستجو در بخش‌های مختلف هر یک از معماها را حل کنید.

بسیاری از افراد زمانی که قصد خرید یک بازی را دارند، به تکرار پذیری توجه بسیار زیادی داشته و سعی می‌کنند تا با توجه به این پارامتر، بازی را خریداری کنند که بتوانند چندین و چند بار آن را تجربه کنند. نکته بسیار مهم در رابطه با عنوان Almost Gone این است که این اثر برای تجربه اول بی‌نهایت جذاب است ولی در تجربیات بعدی شما تنها یک مسیر از پیش رفته را باید طی کنید و همین موضوع سبب شده تا تکرارپذیری بازی به طرز چشمگیری کاهش پیدا کند.

بازبینی تصویری:

معماها حرف اول را در بازی می‌زنند

محیط‌های بازی همیشه در حال تغییر هستند و تکراری نمی‌شوند

در بازی اشیا مختلفی وجود دارد که می‌توانید با آن‌ها تعامل داشته باشید

هر بخش از محیط قابلیت چرخش ۳۶۰ درجه دارد و باید به این مسئله دقت شود تا بتوانید معماها را حل کنید

فضا سورئال در سراسر بازی حکمفرما است

نکات مثبت:

داستان جذاب و گیرا

طراحی بصری چشم نواز

معماهای استاندارد

موسیقی عالی

اتمسفر عالی

نکات منفی:

اگر با اشیا تعامل نداشته باشید ممکن است روایت داستان را از دست دهید

ممکن است برای گیمرهای حرفه‌ای چالش زیادی نداشته باشد

سخن آخر: بازی Almost Gone یکی از عنوان‌هایی است که نباید تجربه آن را از دست بدهید. بازی بسیار سریع است و می‌توانید آن را زمانی که از تجربه یک بازی سنگین خسته شده اید، برای آرامش خود بازی کنید.

Verdict

Almost Gone is a game that is worth experiencing. It has a fast pace and is a perfect choice for those who seek to relax and take a break from heavier titles

Final Score: 8 out of 10