Menu

نقد و بررسی بازی Mosaic

نقد و بررسی بازی Mosaic

“به قلم علیرضا آب‌روشن”

این نقد براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیس‌گیم نوشته شده است.

بعضی از بازی‌های تعاملی همواره با یک سوال بزرگ همراه شده‌اند: آیا بهتر نبود تا یک فیلم یا سریال باشند؟ به عنوان مثال بعضی از افراد با آثار آقای دیوید کیج ارتباطی برقرار نمی‌کنند؛ زیرا آن‌ها یک بازی می‌خواهند و یکی از ارکان اصلی بازی‌ها گیم‌پلی آن‌هاست اما در آثار آقای دیوید کیج تقریبا اثری از آن نیست. مدتی پیش نسخه PC عنوانی به نام Mosaic که زودتر بر روی سرویس Apple Arcade در دسترس قرار گرفته بود، عرضه شد. این بازی مستقل که در سبک ماجراجویی و شبیه ساز راه رفتن می‌باشد شباهات بسیاری به آثار دیوید کیج دارد. در ادامه با نقد این بازی همراه ما باشید.

در ابتدا باید بگویم که اگر از آن دسته افرادی هستید که با نبود گیم‌پلی هیجان انگیز مشکل دارید به هیچ عنوان نباید سمت این بازی بروید. بهتر است این عنوان را فیلمی دانست که برای بهتر درک کردنش باید آن را بازی کرد. داستان بازی حول ۵ روز کاری از زندگی فردی افسرده روایت می‌شود که کارمندی تنها و بدون ارتباط با دیگران است. هر روز صبح بیدار شده و به سر کار می‌روید سپس به خانه برگشته و روز از نو. در این عنوان تک تک کارهایی که انجام می‌دهید در خدمت هدف نهایی آن است و سعی دارد داستان خود را به بهترین شکل ممکن روایت کند. برای همین است که می‌گویم بهتراست این فیلم ۳ ساعته را بازی کرد. تنها در این صورت است که حس همزاد پنداری قوی‌ای با شخصیت اصلی پیدا خواهید کرد.

در شروع بازی از خواب بیدار شده و اولین کاری که باید انجام دهید خاموش کردن زنگ گوشی است. این گوشی هم‌دم شما در این بازی است و مدت زیادی را با آن را می‌گذرانید و می‌‌توانید از همان ابتدا با گوشی خود کار کرده ببینید چه خبر است. پیام‌های جدید را چک کنید اخبار روز را مطالعه کنید و مقداری BlipBlop که یکی مینی گیم است و بعدا‌‌‌‌‌‌ به صورت مفصل راجب آن صحبت می‌کنیم، بازی کنید. سپس دست و صورت خود را شسته و مسواک بزنید. گیم‌پلی بازی به سادگی ذکر شده است و به همین موارد ختم می‌شود، اما باعث شده تا حسی پیدا کنید که این زندگی من است و همزاد پنداری بیشتری شکل بگیرد. با نصب کردن برنامه بانک از روی قبض متوجه می‌شوید که شخصیت اصلی در تنگنای مالی شدیدی قرار دارد و حسابش خالی است. بعد از این حاشیه چینی‌ها برای روایت بهتر و اثر پذیرتر شدن داستان، حال نوبت سرکار رفتن است.

وقتی سر کار می‌روید باید یک برنامه بنویسید که داده‌ها را به مقصد برساند. وظیفه شما مشخص کردن این مسیر است و در واقع می‌توان گفت یک پازل حساب می‌شود. این مسیر به این صورت است که باید پُلی از نقطه شروع به پایان خلق کنید که در این مسیر ویروسی نیز برای شما دردسر ایجاد می‌کند و مانع انتقال داده‌ها می‌شود. این مسیر از پایین به سمت بالا بوده و پیشروی در آن و طولانی بودن مسیر باعث می‌شود به تعداد بیشتری ورودی احتیاج باشد و برای آن باید راهی جدید حفر کنید. همچنين دو ارتقا نیز در طول بازی اضافه شده که یکی از آن‌ها ایجاد پل برای عبور سریع از موانع و دیگر قابلیت ذخیره داده در یک سلول در میان مسیر است. شاید جذاب ترین بخش گیم‌پلی این بازی همین سرکار رفتن و حل این پازل‌هاست. غیر از این پازل‌ها و بازی BlipBlop رو گوشی موبایل‌تان، بقیه گیم‌پلی به راه رفتن و کلیک کردن برای تعامل با محیط خلاصه می‌شود.

اما این تعامل‌ها با محیط چگونه است و هدف آن چیست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که داستان این اثر با اینکه پیامی تکراری دارد اما به نحو احسنت نشان می‌دهد که چرا باید سراغ کاری رفت که آن را دوست داریم. برای این کار تمام تعاملات باعث می‌شوند تا حس افسردگی فرد از انجام زندگی ماشینی بدون هیچ لذتی را از عمق وجود حس کنیم و صاحبان کاری را ببینیم که از کارمندن خود مانند برده‌ها کار می‌کشند و دستمزد درست و حسابی نمی‌دهند. رسانه‌ای را شاهد باشیم که محتوای دروغ به خورد مردم می‌دهد و تبلیغ‌های کلاه بردارانه را در سراسر شهر ببینیم. حتی گیم‌پلی خسته کننده این بازی نیز با هدف انتقال حس افسردگی بیشتر طراحی شده است.

صبح روز اول که می‌خواهید به سرکار روید یک پیام برایتان می‌آید اگر ۵ روز دیر به سر کار روید اخراج می‌شوید. این پیام هر روز برایتان ‌آمده و تعداد روز‌ها کم می‌شود که نشانه دیر رسیدن به سر کار در روز قبل است. در روز آخر مشخص می‌شود که هر روز فقط ۴ تا ۵ دقیقه دیر رسیدید و برایش مقدار زیادی از حقوقتان را کم کرده‌اند و خودتان را نیز می‌خواهند اخراج کنند. این نشان می‌دهد که رفتار کارفرما با تعداد زیادی کارمند چگونه است و در این راه تعاملاتی خواهید داشت که افراد کارمند را به همان داده‌‌های سرکار تشبیه خواهد کرد. تشبیه‌های بازی در افراد کارمند با پازل‌های سرکار به شدت زیبا بود و از نقاط قوت بازی حساب می‌شود.

اما هر روز که بیدار می‌شوید قسمتی از مسیری که تا سرکار دارید را طی خواهید کرد و در این راه تعاملاتی با محیط داشته که همه آن‌ها نشانه‌هایی برای درک این است که چرا این مسیری که در حال طی کردن آن هستید و این تکرار روزانه اشتباه است. در این راه از روز دوم یک ماهی قرمز خیالی همراه شما شده و در لحظات ناامیدی شما را دلداری داده و نصیحت خواهد کرد. در تعملات با این ماهی امکان انتخاب دیالوگ وجود دارد اما متأسفانه فارق از انتخاب‌هایتان، نتیجه حاصله فرقی نمی‌‌کند. در هر روز باریکه‌ای از امید برای آینده را نیز شاهد خواهید بود و نکته مهم آن این است که در صورت کشف نکردن یک اتفاق در روز معین، فردای آن روز امکان تجربه‌اش را ندارید. این مسأله باعث شده تا حس گشت و گذار در محیط حیاتی بوده و اتفاقاتی جالب نیز انتظارتان را می‌کشد.

در مسیر سر کار چیزی که بیش از همه توجه من را جلب کرد تبلیغاتی بود که در سراسر راه نصب شده‌اند. تبلیغ دارویی که کارکرد بدن را افزایش داده و در ۸۰ درصد افراد قدرت فکری را تقویت و باعث می‌شود تا عملکرد بهتری در سر کار داشته باشند. این نشان می‌دهد خیلی از مردم با مشکلات کاری مواجه و درگیر زندگی یکنواخت و فرسایشی شده‌اند. این موارد باعث شده تا شاهد مردمی گوشه گیر و ماشینی باشیم که حتی وقتی به آن‌ها نگاه میکنیم روی خود را برمی‌گردانند.

از روی ۲ تبلیغ نیز می‌توان برنامه برای گوشی دانلود کرد که یکی از ‌آن‌ها برنامه دوست یابی و دیگری برنامه بورس می‌باشد و هر دو برنامه برای نشان دادن حس بدبختی برای مخاطب طراحی شده‌اند. به عنوان مثال در برنامه دوست یابی هیچوقت کسی شما را لایک نمی‌کند و یا در برنامه بورس با خرید سهام ارزش ‌آن کاهش و با فروش ارزشش افزایش می‌یابد. دیگر برنامه که از ابتدا به آن دسترسی دارید BlipBlop است که پیش‌تر به آن اشاره کردم. این بازی در نگاه اول یک عنوان بی محتوا و تو خالی است و اینگونه کار می‌کند که فقط باید کلیک کرده و تعدادش شمرده می‌شود. اما این بازی نشان می‌دهد که می‌توان با ساده‌ترین چیزها یک بازی جذاب و به شدت اعتیاد‌آور درست کرد. با تندتر کلیک کردن سرعت و ریتم افزایش یافته و شما را به وجد می‌آورد. همچنین در این مینی گیم با پیاده سازی سیستم RPG لذت عنوان دو چندان می‌شود به این صورت که با تعدادی مشخص کلیک کردن افزایش سطح پیدا کرده و می‌توان کلیک‌ها را خرج ارتقاء ضریب شمارش، منبع ذخیره و شمردن خودکار کرد. BlipBlop در این بازی معنای مهمی دارد و نشان می‌دهد زندگی شخصیت اصلی چقدر بیهوده است.

یکی دیگر از نکاتی در گذشته به آن اشاره کردم این است که گوشی نقش هم‌دم شما را دارد. وقتی که این عنوان را تجربه می‌کنید، زمان‌هایی وجود دارد که باید منتظر بمانید. در این زمان سراغ گوشی می‌روید و خود را سرگرم می‌کنید، درست مانند کاری که در زندگی واقعی هر روز آن را انجام می‌دهیم. در انتها باید اشاره کنم که اگر این بازی را بدون استفاده کردن از گوشی پیش ببرید حس افسردگی آن دو چندان خواهد شد.

در زمینه طراحی هنری بازی عملکردی ستودنی داشته و با اینکه گرافیک فنی ضعیفی را شاهد هستیم در مجموع اثری جذاب را شاهد هستیم. رنگ‌بندی‌ها در جای خود به صورت مناسب استفاده شده و به علت وجود رویاپردازی و دور شدن از واقعیت باعث شده تا اثر از هر چیزی برای بهبود روایت خود کمک بگیرد و می‌توان گفت که در این زمینه بسیار موفق عمل کرده است. در زمینه فنی با اینکه بازی را روی بالاترین تنظیمات و رزولوشن Full HD بازی کردم شاهد کاهش کیفیت رزولوشن بخصوص در دوردست‌ها بودم و در زمینه رزولوشن عملکرد بازی مناسب نیست. البته باید اشاره کنم که این مشکل مربوط به رزولوشن پویا نیست زیرا این عنوان اصلا از آن پشتیبانی نمی‌کند.

در زمینه موسیقی و صداگذاری شاهد عملکرد بسیار خوب تیم سازنده هستیم. باید اشاره کرد که در بازی دیالوگ‌ها صداگذاری نشده و از طریق نوشته آن‌ها را نشان می‌دهد که با توجه به مستقل بودن بازی قابل پذریش است. موسیقی ها حالتی غمناک داشته و صداهایی که می‌شنوید حس افسردگی را بسیار عالی انتقال می‌دهند.

در انتها باید اشاره کنم که سیستم حرکتی بازی دارای مزایا و مشکلات خود است؛ برای بازی کردن تنها به ماوس احتیاج دارید که نشان از ساده بودن آن دارد و برای راحتی بسیار مناسب است، اما مشکل آن این است که نشان دهنده جهت حرکت همیشه روی صفحه مشخص است و یکپارچگی تصویر را بهم می‌زند.

بازبینی تصویری:

در لحظات ناامیدی این ماهی همراهتان است

طراحی هنری بازی عالی کار شده است

می‌توانید این ماهی را دور بیاندازید

تنهایی مطلق

استفاده از عناصر خیالی در روایت

نکات مثبت:

روایت داستان فوق‌العاده و تشبیه‌های موجود در آن

گیم‌پلی در راستای درک روایت

کنترل تک دستی

پیامی ارزشمند هر چند تکراری

طراحی هنری فوق العاده

صداگذاری عالی

پازل‌های سر کار

نکات منفی:

گرافیک فنی ضعیف

مشخص بودن نشان‌گر حرکتی در تمام لحظات

تاثیر نداشتن تصمیمات در نتیجه

سخن آخر: عنوان ‌Mosaic یک فیلم است که باید آن‌را بازی کرد. به این معنا که بازی گیم‌پلی پیچیده‌ای ندارد اما همین موارد باعث شده تا روایت کلیشه‌‌ای آن به شدت عالی شود. با اینکه پیام آن حرفی تکراریست که بار‌ها شاهدش بوده‌ایم، ولی آن‌ قدر ارزشمند است که شنیدن دوباره آن برای هر کسی که توانایی ارتباط با آثار تعاملی را دارد واجب است.

Verdict

Mosaic is a movie that you play; meaning it has no complex gameplay, but has managed to make an otherwise cliché narrative, interesting. Despite the fact that its message is nothing new, it is valuable enough to hear it again. If you can relate to interactive games, this title is a must have for you

Final Score 8.5 out of 10