وقتی تاریخ را تکرار کردیم | بزرگترین رویدادهای تاریخی که در بازیهای ویدیویی تجربه کردیم (قسمت اول)
"به قلم رضا مدرسی"
سفر در زمان همیشه یکی از آرزوهای دیرین انسان بوده است، او که در به در به دنبال اصلاح اعمال گذشته و باخبر شدن از آینده بوده است، تقلای بسیاری کرده تا حداقل نه جسما، بلکه با روح و روان خود، در زمان سفر کند. پس از سینما و تلویزیون که قابلیت نشان دادن آیندههای دور و گذشتههای دست یافتنی را در دست انسان گذاشتند، این بازیهای ویدیویی بودند که پا را فراتر گذاشته و کاری کردند که ما بتوانیم تمام اتفاقات به تصویر کشیده شده در قاب تلویزیون را، به شکلِ بازی تجربه کنیم. در این مقاله قصد دارم به برخی از این بازیها بپردازم که توانستند حس واقعیِ حضور در تاریخ را برای ما تداعی کردند. با پردیسگیم همراه باشید.
وقتی جهنم از دریا شعله برآورد
کمتر گیمری است که Call of Duty را نشناسد. این فرنچایز محبوب و دوستداشتنی که از سال ۱۹۹۸ در حال ساخت است و هرچند وقت یکبار نسخهی جدیدی از آن منتشر میشود، از بازیهایی است که لذت شوتر اول شخص را به کام ما نشاند و از همان Call of Duty 1 توانست هواداران زیادی جذب کند. از میان ۱۵ نسخهی عرضه شده از این فرنچایز، ۵ عنوان به جنگ جهانی دوم میپردازند و داستان آن دوران را روایت میکنند. بی شک مبارزات و جنگهای زیادی در Call of Duty از قبیل نبرد استالینگراد، نبرد نرماندی، نبرد برلین، نبرد لنینگراد، و بسیاری جنگهای بزرگ نمایش داده شدهاند، اما در این میان تعدادی هستند که حس واقعی جنگ را به مخاطب القا میکنند و کاربر را در اتمسفری قرار میدهند که گویا واقعا در میدان نبرد حضور داشته و باید دشمنان را از پای درآورد.
این بار میخواهیم نبرد نرماندی را واشکافی کنیم، نبردی که به بزرگترین جنگ آبی-خاکی تاریخ معروف است و به عقیدهی بسیاری از مورخان، جرقهای بود که حکومت رایش سوم را به آتش کشاند و سلسله شکستهای هیتلر از آنجا آغاز شد. وقتی که ناوگان سلطنتی بریتانیا با همراهی ایالات متحده عازم سواحل نرماندی در شمال فرانسه شدند، ژنرال آیزنهاور که فرماندهی عملیات را برعهده داشت، در پیامی صوتی خطاب به مردم اروپا گفت: «ساعت آزادسازی شما فرا رسیده است، حتی اگر این حمله از کشور شما آغاز نشده باشد».
این نبرد بزرگ، در دو نسخهی متفاوت از سری Call of Duty قابل بازی است؛ هم در CoD2 و هم در CoD WWII. مطمئناً نسخهی جدیدتر و نسل هشتمی ندای وظیفه توانسته عمق مطلب را بهتر و واقعیتر نشان دهد. داستان بازی از جایی آغاز میشود که کاراکتر اصلی در یکی از کشتیهای آمریکایی است و باید همراه همرزمان خود با طی کردن مسافتی کوتاه، به ساحل برسد. فضاسازی خیره کنندهای که حتی به کوچکترین جزئیات هم دقت کرده و دریای خون آلود را به بهترین نحو نشان میدهد، با افکتهای صوتی انفجار و تیرباران و… ترکیبی تحسینآمیز تشکیل میدهند و شما را در میان آتش سنگین نازیها قرار میدهند.
ارتش آلمان که از حملهی قریب الوقوع متفقین به نرماندی اطلاع داشته، تمام تجهیزات خود از قبیل مسلسلها، خمپارهاندازها، موشکها و… را آماده کرده و مأموریت شما این است که آنها را از کار بیندازید—دقیقاً همان کاری که نیروهای متفقین در جنگ انجام دادند. پس از اینکه با همراهان خود قادر به منفجر کردن سلاحهای دشمن میشوید، پیروزی به میدان شما برمیگردد. طبق روایات تاریخی موجود، در نبرد نرماندی ۲۴ هزار نفر از نازیها کشته شدند و تعداد تلفات متفقین نیز به عدد ۵۰ هزار میرسید اما پس از شکست آلمانها در ساحل نرماندی، بیش از ۱۵۰ هزار سرباز بریتانیایی، آمریکایی و فرانسوی از طریق همین سواحل وارد فرانسه میشوند و بازپسگیری سرزمینهای اشغالی را شروع میکنند. شما میتوانید موسیقی «سواحل نرماندی» را که توسط یکی از حاضران در آن نبرد سروده شده و در زمان انتشار تبدیل به پرفروشترین موسیقی ماه آمازون تبدیل شد را در زیر دانلود کنید.
دانلود آهنگ Shores of Normandy با هنرمندی Jim Radfor
عداوت، رفاقت… و خیانت
خطر اسپویل داستان Assasin's Creed Origins!
مجموعهی Assasin’s Creed به خودیِ خود میتواند کلاسی مجزا و کاملِ باشد که برخی از مهمترین وقایع تاریخی را در قالب بازیهای ویدیویی نشان میدهد؛ بطوری که اگر بگوییم تاریخی که Ubisoft با این فرنچایز به ما یاد داد به مراتب شیرینتر و به یادماندنیتر از تاریخی بود که مدرسه و دانشگاه به ما آموختند، بیراه نگفتهایم. وقایع بازسازی شدهی بسیاری در Assasin's Creed به چشم میخورند و تاریخ را برایمان زنده میکنند اما یکی از مهمترین آنها که مطمئناً بر تمام دنیای بشر نیز تأثیرگذار بود، ماجرای قتل ژولیوس سزار، سردار و دیکتاتور بزرگ روم است .سزار در ابتدا یکی از سرداران رومی بود که با شجاعتهایی که در نبردهای مختلف از خود نشان داد، سر زبانها افتاد و تبدیل به یکی از ثروتمندترین و مطرحترین اشخاص روم شد.
او که در جریان جنگ داخلیِ روم توانست پومپی را شکست داده و سریر حکومت را بدست آورد، با برخی اعمال و تصمیمات خودپسندانه، در چشم سنا به عنوان یک خطر پنهان شناخته شد. زمانی که قرار بود برخی از یاران پمپی اعدام شوند، سزار با دخالت خود یکی از آنها به نام بروتوس را نجات داد و او را تبدیل به یکی از نزدیکان خود کرد. برخی حتی باور دارند که بروتوس فرزندخواندهی ژولیوس سزار شدهبود، به هرحال سزار موفقیتهای زیادی بدست آورد، پیشزمینهی تبدیل شدن جمهوری روم به امپراطوری مقدس روم را فراهم کرد، او بقدری محبوب شده بود که نام یکی از ماهها را به نام او زدند (ماه جولای که هنوز هم به نام سزار باقی مانده است!) و وی را همسان با یکی از خدایان میدانستند و مدتهای زیادی به نام او قسم یاد میکردند.
اما این محبوبیت افسارگسیخته باعث شد سزار به سمت دیکتاتوری پیش رود، او با خودپسندی و بدون اهمیت دادن به سنا تصمیمات خود را میگرفت و هرچه میخواست، قانون میشد. گروهی مخفی از اعضای سنا که خود را آزادی سازان مینامیدند، با طرح توطئهای تصمیم به قتل سزار گرفتند، آنها به نزدیکترین دوست سزار یعنی بروتوس نیز مراجعه کردند و او را قانع کردند که برعلیه سزار قیام کند. سرانجام موعد مقرر فرا رسید، اینجاست که Assasin's Creed نیز داستان را نمایش میدهد، در عنوان Assasin's Creed Origins ما لایلا را میبینیم که از مصر به روم آمده است و قصد ترور سزار را دارد. البته اینکه یک Assasin آغازکنندهی قتل سزار باشد به هیچ وجه صحیح نیست، اما میبینیم که لایلا مخفیانه وارد مجلس شده و Hidden Blade خود را بر تن سزار فرو میآورد. او پس از اینکار به سرعت صحنه را ترک میکند و باقی داستان را برای اعضای سنا باقی میگذارد. تاریخ گواهی میدهد که ۱۶ تن از اعضای سنا با چاقو به ژولیوس سزار حملهور میشوند! زیرا میترسیدند که سزار نامیرا باشد و در مقابل آنها مقاومت کند، و به راستی نیز چنین میشود، سزار تا آخرین نفس میجنگد، اما چیزی که پادشاه جهان را از پای درمیآورد چاقو نیست…
زمانی که بروتوس نیز خنجر به دست به پدر معنوی خود یورش میبرد، سزار با دیدن او دیگر امیدی به مقاومت ندارد، حالت دفاع خود را رها میکند، و به روایت شکسپیر، خطاب به بروتوس میگوید: «تو نیز بروتوس؟!» این جملهی بسیار معروف و صحنهی تراژدیک در بازی نیز صحنهسازی شده ولی با کلماتی تقریبا متفاوت: «تو هم فرزندم؟»
و امپراطور روم با خیانت رفیقی که او را از مرگ نجات داده بود، از پای در میآید. در لینک زیر موسیقی شناخته شده به سرود ملی امپراطوری روم را میتوانید گوش فرا دهید، البته از صحت این موضوع مطمئن نیستیم!
سرود ملی منتسب به امپراطوری روم
منم ناپلئون جهانگشا!
فرنچایز Total War همیشه یکی از بهترینهای سبک استراتژیک بوده و توانسته با نمایش مبارزاتی زیبا و سیستمی روان، طرفداران بسیاری جذب کند. یکی از عواملی که Total War همیشه به آن پایبند بوده، ارائهی اتمسفر و داستانی تاریخی است که البته در عناوین اخیر این فرنچایز، با Warhammer کمرنگ شده است. اما در کل میتوان Total War را یکی از بهترین کلاسهای تاریخ دانست؛ فرنچایزی که مخاطبان خود را به دوران امپراطوری مقدس روم برد، عصر شوگانها در ژاپن را نشانمان داد، و ما را همراه با آتیلای جهانخوار، به اقصی نقاط دنیا برد تا سرزمینهای مختلف را به خاک و خون بکشیم. اما شاید بهترین عنوان این سری (حداقل از دید نویسنده!) Napoleon: Total War بوده باشد.
این عنوان بازیکنان را در قالب ناپلئون فرار میدهد و سیر تکاملی این شخصیت بزرگ تاریخی را از ابتدا تا انتها، نمایش میدهد. شما در بازی میتوانید سرگذشت بناپارت را دنبال کنید؛ از زمانی که توسط دولت انقلابی فرانسه، عازم ایتالیا شد و آنجا را فتح کرد و سفر او به مصر که باعث شد اهرام ثلاثه دوباره توسط جهان غرب سر از خاک درآورند. پس از ایتالیا و مصر، مهمترین دوران زندگی ناپلئون فرا میرسد؛ زمانی که او با شایستگی تمام به مقام امپراطوری فرانسه میرسد.بازی نیز به شما ماموریت میدهد که تمام اروپا را فتح کرده و در راستای حفظ استقلال و گسترش قلمروی فرانسه در اروپا قدم بردارید. خصومتهای تمام ممالک اروپایی با فرانسه، که پس از انقلاب بزرگ در فرانسه میترسیدند که مردم خودشان نیز به پیروی از فرانسویان دست به شورش و انقلاب بزنند، تصمیم گرفتند که با حملهای تمام عیار، کار ناپلئون و فرانسه را تمام کنند.
نبود هیچ یاوری در کنار بناپارت، به خوبی در بازی به نمایش گذاشته شده و حس تنهایی ناپلئون را با گوشت و پوست حس خواهید کرد. یکی از نکات جالب Napoleon Total War نبرد واترلو است، نبردی که ناپلئون در آن شکست خورد و باعث شد که از جایگاه خود رانده شود و به جزیرهای دورافتاده تبعید شود. اما Creative Assembley واترلو را محکوم به شکست نمیداند و شما میتوانید تاریخ را تغییر دهید! اگر نیروهای خود را به درستی مدیریت کنید و همانند بناپارت در دنیای واقعی، مرتکب اشتباهات مرگبار نشوید، قادر به شکست جبههی دشمن که تلفیقی است از آلمان، انگلستان، اتریش و… خواهید بود. به شخصه یکی از زیباترین لحظات این بازی، کاتسین پایانی نبرد واترلو بود که پس از پیروزی فرانسه نشان داده میشد. بناپارت لبخندی بر لب داشت، مردم درحال پایکوبی بودند و آهنگی حماسی و زیبا پخش میشد که هر بازیکنی را به فکر فرو میبرد: اگر ناپلئون براستی پیروز میشد، چه سرنوشتی در انتظار جهانیان بود؟! شما عزیزان میتوانید از لینک زیر، یکی از موسیقیهای ارتش ناپلئون که معمولا در هنگام پیشروی به سمت نیروهای دشمن میخواندند دسترسی داشته باشید.
دانلود آهنگ Le chant de l'Oignon
سایهها هرگز نمیمیرند
در سفر تاریخی خود سری میزنیم به ژاپن. سرزمین خورشید تابان که در عصر فئودالیسم، با جنگهای داخلی بسیار گستردهای روبرو شد؛ تا جایی که این بازهی زمانی، "Sengoku" یا همان "دورهی ایالات متخاصم” نام گرفت. این دوره در سه بازی Total War: Shogun 2 ،Nioh و Sekiro: Shadows Die Twice به نمایش درآمده و با قرار دادن سنگوکو به عنوان پیشزمینهی بازی، هرکدام داستانی جذاب و متفاوت روایت کردهاند. ما میخواهیم فارغ از Nioh و Shogun، به شاهکار بیبدیلِ کارگردان افسانهای “هیدتاکا میازاکی” در نسل هشتم، یعنی Sekiro بپردازیم. همانطور که در Dark Souls و Bloodborne نیز دیدیم، میازاکی استعداد عجیبی در طراحی محیطهای مسحورکننده و شگفتآور دارد.
او در Sekiro نیز توانسته دوران جنگهای داخلی ژاپن را به زیباترین شکل ممکن به تصویر بکشد. شاید برای برخی از شما سوال باشد که چگونه Sekiro که عنوانی فانتزی بود، چگونه درمیان عناوین تاریخی قرار گرفته است. در حقیقت این بازی رگههای فانتزی را با حقایق تاریخی درآمیخته و تلفیقی از هر دو به وجود آورده است. ایالت Ashina که در بازی Sekiro تحت حملات دشمنان قرار گرفته و درپی نجات شاهزادهی خود است، از کمک یک شینوبی وفادار به نام Sekiro که معروف به Okami (گرگ) استفاده میکند تا از شکست درمقابل نیروی خصم فرار کند.
دقیقاً همین داستان برای قبیلهی Ashina در واقعیت نیز اتفاق افتاده و آنان از کمک یک شینوبی برای نجات از مخمصه استفاده کردهاند! البته عاقبت شومی که در انتظار Ashina بود امری ناگزیر بود که در بازی نیز به خوبی نشان داده شده است. درکنار جنگهای داخلی، اشارات هوشمندانهی Sekiro به نظام فئودالیسم و ارباب کارگری ژاپن نیز تحسین برانگیز است. برای مثال شما میتوانید در جای جایِ بازی، کشاورزان و کارگران زیادی را ببینید که بی هیچ پول و ثروتی، در حال گذران زندگی هستند. وجود چندین دزد و سارق در بازی که شما میتوانید آیتمهای مختلفی از آنان بخرید نیز حکایت از شگون بختی مردمی دارد که اسیر نظام ارباب رعیتی شدهاند و بی هیچ قدرتی و به شکلی کاملا احمقانه، برای سلامتی اربابان خود دعا میکنند و از شینوبی درخواست دارند که شاهزاده را در امنیت نگه دارد! در لینک زیر، حسن ختامی بر قسمت اول این مقاله، یکی از موسیقیهای سنتی و بسیار زیبای ژاپنی با نام "بالهای عقاب" قرار داده شده است، که امیدوارم نهایت لذت را از آن ببرید!
موسیقی Wings of Eagle با هنرمندی Uttara Kuru