"گردآوری و ترجمهشده توسط رضا مدرسی"
"با تغییر و تصرف"
چند روز پیش که CD Project Red رسما اعلام کرد پس از پایان کار Cyberpunk 2077 نسخهی دیگری از بازی Witcher را خواهد ساخت، همه منتظر بودند تا جزئیات بیشتری از عنوان بعدی Witcher منتشر شود. اما CDPR چیز دیگری نگفت و ما را با تئوریهایی بیشمار تنها گذاشت.
حال میخواهیم به تعدادی از این تئوریهای جذاب و گاهاً غیرمنطقی بپردازیم؛ ابتدا دوست دارم بدانم شما به عنوان شخصیت اصلی ویچر بعدی، میخواهید به عنوان چه کسی نقشآفرینی کنید؟ آیا میخواهید در نقش سیری بازی کنید و زمان و فضا در اختیارتان باشد؟ یا دوست دارید جوانیهای وزمیر را ببینید؟ شاید هم هنوز که هنوز است، عشق گرالت در دلهایتان شعلهور است و باز هم خواهان حضور گرگ سفید در نقش اصلی بازی هستید؟ یا دوست دارید شخصیتی کاملاً جدید و تازهوارد در اختیارتان باشد؟ شما میتوانید نظرات خود را در بخش کامنتها، با ما در اشتراک بگذارید.
سیری در نقش شخصیت اصلی
CD Project Red درمورد سیری و ادامهی کار با این کاراکتر، صحبتهایی به میان آورده بود و با توجه به شخصیتپردازی قوی و جذاب این کاراکتر، میتوان احتمال داد که داستان ویچر بعدی درمورد سیری باشد. در Witcher 3 نیز بخشهایی که درمورد سیری بود و میتوانستیم کنترل او را به دست بگیریم، بسیار لذتبخش بودند، مبارزات سریع و روان و تواناییهای منحصر بفرد سیری، باعث میشدند که بخواهیم بیشتر با او وقت بگذرانیم. البته نباید فراموش کرد که زمینهی داستانی سیری در کتابهای ویچر نیز بسیار گسترده است و CDPR نیز با خلق داستانهای مخصوص خود، میتواند قصهای درخور این کاراکتر بوجود بیاورد. اما شاید مهمترین نکتهای که احتمال وجود سیری به عنوان شخصیت اصلی در بازی بعد را تأیید میکند یکی از پایان بندیهای Witcher 3 باشد، در بهترین پایانی که میتوانید در Witcher 3 به آن برسید، گرالت را نشان میدهد که شمشیر نقرهی مخصوص سیری را به او میدهد و به گونهای مهر تاییدی میزند بر ادامهی ماجراهای سیری.
شخصیت متفاوت سیری از گرالت نیز میتواند باعث عوض شدن اتمسفر بازی شود، چه بخواهیم و چه نخواهیم، زمان زیادی را با گرالت بودهایم و دیگر به نظر میرسد که داستان گرگ سپید به انتهای خود رسیده است.
داستانی کاملاً نو
Witcher 3 و بعد از آن دیالسی Blood and Wine بقدری کامل بودند که در پایان، هریک از شخصیتهای اصلی و فرعی بازی، به عاقبتی مشخص و بخت خوب یا بد خود رسیدند، شاید استفادهی دوباره از این شخصیتها، کاری نهچندان هوشمندانه و جالب باشد (البته سیری را فاکتور بگیرید!). شاید CDPR بهجای روایت قصهی افرادی که آنها را میشناسیم، ما را به پنجاه یا صد یا حتی قرنها ببرد و داستان دورهای که ماجراهای گرالت از ریویا تبدیل به افسانه شدهاند را به نمایش بگذارد.
تصور کنید چندین قرن از اتفاقات Witcher 3 گذشته باشد و شما در برحهای از تاریخ باشید که ویچرها دوباره جان گرفتهاند و تعدادشان باز هم رو به فزونی گذاشته است. حال دیگر ارزش ویچرها بالا رفته و در مقام فرمانروایان و پادشاهان سرزمینهای مختلف با یکدیگر مبارزه میکنند، به نظر شما مبارزه با دیگر ویچرها از مکاتب مختلفی همانند گربه، گریفین، خرس و… جالب نخواهد بود؟!
قلدربازی در مدرسهی ویچرها!
شاید به نظر مسخره برسد، اما چه میشد اگر شاهد بزرگ شدن گرالت در Kaer Morhen بودیم؟! گرالت و بقیهی همکلاسیهایش، که در حال یادگیری اصول اولیهی تبدیل شدن به یک ویچر هستند! چیزی شبیه به هاگوارتز و هری پاتر، اما اینبار در قالب کئر مورهن و گرالت، وزمیر نیز میتواند در نقش دامبلدور ظاهر شود و به آموزش گرالت نوجوان بپردازد. مطمئناً دیدن چنین دورانی از زندگی گرالت برای هواداران بسیار جالب و اندکی بامزه هم باشد. کیست که دوست نداشته باشد از گذشتهی نامعلوم گرالت سردر بیاورد؟ البته احتمال اجرایی شدن این تئوری اصلا زیاد نیست و تنها گمانه زنیها و تراوشات ذهن آشفته و قرنطینهزدهی نویسنده است! البته یکی از مزیتهای وجود این بخش میتواند شخصیسازی کاراکتر نیز باشد، به این شکل که شما در ابتدای بازی انتخاب میکنید که کاراکتر اصلی چه شکل و قیافهای داشته باشد، چه مهارتهایی داشته باشد، یا از کدام مکتب ویچرها که شامل گرگ، خرس، گریفین، افعی و… میشود پیروی خواهد کرد.
سیری در Cyberpunk 2077!
شاید این مورد را دیوانه کنندهترین و به قول فرنگیها، mindblowing ترین گزینه دانست! همانطور که میدانید سیری معروف به بانوی زمان و فضا است؛ او میتواند با ایجاد پورتالهای بیشماری به راحتی در زمان سفر کند. حال چه خواهد شد اگر این کاراکتر را در دنیای Cyberpunk 2077 و در دنیای مدرن ببینیم؟! البته منظور از این حرف این نیست که Witcher بعدی در Night City جریان داشته باشد، اما این کراس اور جذاب میتواند در یکی از مراحل Witcher اتفاق بیفتد، فکر نکنم کسی مخالف دیدن سیری و V در یک قاب باشد! سیری میتواند در جهان مدرن نیز به شکار اهداف خود مشغول شود و هرزمان که خواست از دنیای خود به دنیاهای دیگر سفر کند. این ایده چندان هم دور از انتظار نیست، زیرا در داستان ویچر نیز ذکر میشود که طی اتفاقاتی موجودات و هیولاهای گوناگون از دنیای خود به دنیای ویچرها پا گذاشتند، درمورد این حادثه میتوان هم به بازی Witcher 3 Wild Hunt و هم به سریالی که از ویچر ساخته شد مراجعه کرد، همان اتفاقی که به Conjunction of Spheres معروف است و میتواند دنیاهای مختلف را به یکدیگر ارتباط دهد.
لطفا بگذارید بنشینم!
شاید بتوان یکی از نکات تقریبا منفی Witcher 3 را نبود مخفیکاری دانست؛ عنصری که نبودش چندان هم به روند پیشروی در باری تاثیر نمیگذاشت اما مطمئنا اگر بود، میتوانست به لذت تجربهی Witcher بیفزاید، باید دید سازندگان فکری به حال این مورد میکنند و حداقل گزینهی نشستن را به بازی اضافه میکنند یا نه! وجود حالت مخفیکاری در بازی میتواند خیل عظیمی از گیمرها را به سمت بازی نیز جذب کند و چالشهای بیشتری نیز در مقابل کاربران قرار دهد. شاید بعضی از شما معتقد باشند که هرچه باشد ویچر، ویچر است و نیازی به مخفی شدن ندارد، بلکه با ضربات مهلکانهی شمشیر و جادوهای مرگبارش میتواند حساب دشمنانش را برسد، البته این حرف نیز بیراه نیست اما مطمئن باشید ویچری که هم در جادو، هم در مبارزه، و هم در مخفیکاری استاد باشد، از یک ویچر تکبعدی بسیار قویتر و نتیجتا بازی با او لذت بخشتر خواهد بود. البته این قابلیت میتواند با ویچرهای مکتب گربه بیشتر تطابق پیدا کند، سابقهی این مکتب نیز به خوبی نشان میدهد که آنها علاقه و مهارت زیادی در جاسوسی و مخفیکاری دارند، اما داستان وقتی جالب میشود که بدانید مکتب گربه از زمانهای طولانی با مکتب گرگ دشمنی دارد! همین قضیه به خودی خود میتواند داستانی تراژدیک در پی داشته باشد و ما را در مقابل گرگ سپید قرار دهد.
نقشه بزرگ بود، اما بزرگترش کنید
نقشهی Witcher 3 یکی از بزرگترین و غنیترین نقشهها در میان بازیهای نسل هشتم بود که با اضافه شدن Blood and Wine این بزرگی دوچندان شد، شاید بازی بعدی باز هم Novigrad و Valen و سرزمینهای شناخته شدهی دیگر را در خود داشته باشد، اما چیزی که میتواند جذابیت بازی را افزایش دهد، قاعدتا نقشهای جدید و فعالیتهایی کاملاً متفاوت خواهد بود، اگر سری به کتابهای ویچر بزنید، با سرزمینها و مناطقی آشنا میشوید که CD Project Red فعلا به آنها نپرداخته است، جهان ویچر از این لحاظ بسیار غنی است و پتانسیل بالایی برای خلق سرزمینهای تازه و دست نخورده دارد، شاید بتوانیم در عنوان بعدی علاوه بر ریویا، از مناطق دیگر و محل تولد واقعی گرالت نیز دیدن کنیم! فعالیتها و مینی گیمهای داخل بازی همانند مسابقات اسبدوانی و مشتزنی بسیار جالب بودند. از گوئنت هم که نگویم! گوئنت بقدری زیبا و سرگرم کننده بود که سازندگان تصمیم گرفتند یک بازی جدا و مستقل به این مینیگیم اختصاص دهند که البته با استقبال خوبی از جانب هواداران هم مواجه شد.اما بازی بعدی نباید به داشتههای قبلی اکتفا کند، خلق بازیهای جدید و بیشتر مه میتواند شامل موارد بسیاری باشد، یکی از الزامات Witcher بعدی است. شما دوست دارید چه چیزهایی را به عنوان فعالیتهای فرعی در بازی تجربه کنید؟