نقد و بررسی بازی Blair Witch
"به قلم عرفان حایری"
"پروژه جادوگر بلر" یکی از محبوبترین فیلمهای ترسناک کلاسیک است که توانسته نام خود را تا امروز زنده نگه دارد و پس از بازسازی شدن فیلم در سال 2016 اینبار به دنیای بازی راه پیدا کرده است. این عنوان که در E3 2019 در کنفرانس مایکروسافت رونمایی شد؛ توانست توجهات زیادی را به خود جلب کند و یادآور عناوین برتر در این ژانر باشد. بازی توسط استودیو Bloober Team ساخته شده است که پیش از این سابقه کار بر روی عناوینی چون Layers of Fear و Observer را داشته اند؛ اکنون با حمایتهای مایکروسافت با فاصله کمتر از یک سال از بازی پیشین خود، عنوان جدیدی را عرضه میکنند که پتانسیل تبدیل شدن به یکی از برترینها را دارد.
داستان بعد از ماجرای فیلم اول آغاز میشود و در واقع ارتباط مستقیمی با نسخه سینمایی ندارد. یک افسر پلیس بازنشته به نام Ellis به تنهایی برای پیدا کردن پسر بچهای وارد جنگل میشود. برخلاف نظر همسر سابقش، او به این ماجراجویی ادامه میدهد تا به خود و دیگران ثابت کند که قرار نیست اشتباهات گذشته را تکرار کند و از پس این کار برمیآید. در این بازی شما میتوانید از تلفن همراه خود برای خواندن پیامکها و همچنین برقراری تماس استفاده کنید. برخی از مکالمات تلفنی به شناخت شخصیت اصلی بازی کمک بسیاری میکنند و میتوان گفت بخش قابل توجهی از شخصیت پردازی بازی از طریق همین مکالمات تلفنی و یا مکالمات با بیسیم پلیس انجام میشود.
فضای رئال بازی از دقایق ابتدایی قابل احساس است. لحظاتی که باید همراه با سگ وفادار خود، Bullet، به دنبال سرنخهایی در این جنگل بگردید تا بتوانید پسربچه گشمده را پیدا کنید. اما طولی نمیکشد که شرایط از حالت عادی خارج میشود. در نقطهای از بازی Ellis دوربینی را پیدا میکند که کارکرد آن به هیچ عنوان با منطق جور در نمیآید و میتوان گفت جذابیت بازی از این نقطه آغاز میشود. در این دوربین اگر فیلمی را مشاهده کنید و در همان محل فیلمبرداری حضور داشته باشید؛ تغییرات داخل فیلم را در دنیای واقعی نیز مشاهده کنید. در طول بازی باید از این قابلیت برای حل تعدادی از معماها استفاده کنید که البته هرکدام از آنها به شکلی متفاوت هستند و مدتی طول میکشد تا کشف کنید با هر ویدیو باید دقیقا چه بخشی را تغییر دهید تا بتوانید بازی را جلو ببرید.
برخی از مراحل بازی در طول روشنایی روز روایت میشوند که در این حالت معمولا خطری شما را تهدید نمیکند. اما در مواقع تاریکی ممکن است موجوداتی به شما حمله کنند که بسیار سریع هستند و به سادگی نمیتوانید حضور آن را احساس کنید. در این سگ وفادارتان به کمک شما میآید و به زبان خودش بهتان اطلاع میدهد که این موجودات از کدام سمت در حال نزدیک شدن هستند. مبارزات بازی البته بسیار ساده است و با گرفتن چراغ قوه بر روی دشمنها میتوانید آنها را از سر راه بردارید. اما این مساله به تجربه کلی بازی لطمهای نمیزند. چرا که هر کدام از مبارزات در نقطهای مناسب آغاز میشوند و بازی توانسته تناسب درستی را بین گشت و گذار، جستجو برای سرنخها و مبارزات پیاده کند.
برخلاف سری Layers of Fear که داستان بیش از حد مرموز است و نمیتوان به سادگی متوجه آن شد. در این بازی داستان به زیبایی روایت میشود و در مواقعی درست حس یک فیلم سینمایی را القا میکند. شخصیت پردازی بازی حتی برای شخصیتهای فرعی نیز به خوبی کار شده است و مهمتر از همه توانسته یک آنتاگونیست جذاب خلق کند که هیجان داستان بازی را بیشتر میکند. در مراحل نهایی نقش این آنتاگونیست بسیار پر رنگ میشود و رنگ و بوی تازهای به بازی میدهد که مانع از تکراری شدن روند بازی میشود.
یکی از جذابترین بخشهای بازی، لحظاتی است که Ellis از گذشته خود به یاد میآورد و این لحظات به خوبی با اتفاقات داخل جنگل همخوانی پیدا کرده است. در نتیجه بازی توانسته فضاسازی بسیار جذابی داشته باشد و به این طریق کمبودهای خود را جبران کند. گاهی این فضاسازیها به گونهای است که ممکن است احساس دیوانگی به شما دست دهد و بخواهید زودتر به پایان برسنند. در واقع سازندگان توانستند طوری مراحل را طراحی کنند که به هنگام بازی، دردهای Ellis را دردهای خودتان بدانید و یادآوری خاطرات بد برایتان عذاب آور باشد. خصوصا اگر بتوانید بازی را با هدفون تجربه کنید؛ کاملا در دنیای آن غرق میشوید.
شاید بازی در ظاهر چندان ترسناک نباشد اما اگر با حوصله و با دقت پای آن بنشینید احتمالا به یکی از ترسناکترین تجربههایتان تبدیل خواهد شد. به خصوص در مراحل شب که به سختی میتوانید مسیر خود را پیدا کنید و باید صداهای ترسناکی که از جنگل به گوش میرسد را تحمل کنید. یکی از مواردی که واقعا ممکن است شما را دیوانه کند این است که اگر نتوانید معما منطقهای که در آن هستید را حل کنید؛ هرچقدر که جلو بروید باز هم به همان محیط قبلی بازخواهید گشت تا زمانی که بالاخره بتوانید معما را حل کنید. این موضوع در بخشهایی که معمای پیش رو ساده نیست میتواند بسیار آزاردهنده باشد که گمان میکنم کاملا عمدی طراحی شده است تا بازی به این شکل شما را تنبیه کند.
از دیگر موارد جذاب بازی تغییرات زیاد آن در بخشهای نهایی میباشد. در بخشهای نهایی شاید به آن صورت خبری از حل معما نباشد اما دشمنهایی جدیدی معرفی میکند که نحوه مقابله با هرکدام از آنها بسیار متفاوت است. به طور مثال بخشی وجود دارد که صرفا باید با نگاه کردن به سقف و کمک گرفتن از چراغ قوه خود برای از بین بردن شاخههای درختی که زنده هستند مسیر خود را پیش ببرید و همچنین بخشی وجود دارد که باید مدام نگاهتان به پایین باشد و با موجودات اطرافتان رو در رو نشوید تا بتوانید در امان بمانید. این بخشها شاید بسیار کوتاه باشند اما تجربه کلی گیمپلی بازی را جذابتر میکنند.
با وجود اینکه در نیمه دوم بازی بخشهایی وجود دارد که خبری از مبارزات و هیچ گونه معمایی نیست و صرفا باید با راه رفتن بازی را پیش برد. اما آخرین مرحله از بازی با اضافه کردن دشمنهای جدید و ویژگیهای جدید در گیمپلی، تا حدودی ضعف آن بخشهای حوصله سر بر را جبران میکند. در مرحله نهایی شما وارد کلبهای میشوید که از همان لحظات ابتدایی همه چیز شروع به عجیب و غریب شدن میکند و گویا سازندگان توانستد از همان سبک توهمهای سری Layers of Fear به خوبی در این بازی استفاده کنند. حتی میتوان گفت اینگونه توهمها و تغییرات در محیط با این بازی همخوانی بیشتری دارد و نه تنها حس تکرار مراحل Layers of Fear را ایجاد نمیکند؛ بلکه هیجان بازی را برای داشتن یک پایان نفس گیر بیشتر میکنند.
بازبینی تصویری:
محیطهای جنگلی بازی در طول روز بسیار زیبا و چشمنواز هستند.
Bullet سگ وفادارتان که در بسیاری از موارد به کمک شما میآید
اگر تاریکی جنگل شما را میترساند برای چند لحظه همه چیز را کنار بگذارید و به انجام مینیگیمهای داخل تلفن همراه Ellis بپردازید!
برخی از معماهای بازی صرفا با تماشای فیلم حل نمیشوند و فقط شما را راهنمایی میکنند.
جنگل در شب به حدی تاریک میشود که حتی چراغ قوه هم نمیتواند به خوبی مسیر را روشن کند.
بازی رفرنسهای بسیاری به فیلم سینمایی خود دارد که میتواند برای هواداران جذاب باشد.
برخی از تصاویر افرادی را نشان میدهد که لباسی با لوگو Bloober Team بر تن دارند.
فضاسازیهای جذاب بازی
نکات مثبت:
طراحی زیبا محیطهای جنگلی
داستان قوی و جذاب
شخصیتهای پردازی جذاب
صداگذاریهای بی نقص که در القای حس ترس کمک فراوانی کرده است
گیمپلی جذاب و متنوع
فضاسازیهایی که حس شخصیت اصلی بازی را به خوبی به بازیباز انتقال میدهد
نکات منفی:
روند یکنواخت برخی مراحل در نیمه دوم بازی
معماهای بازی میتوانست چالش برانگیزتر باشد
باگهای عجیب و غریب در شرایط مه آلود
سخن آخر: بلر ویچ شاید به جذابیت عناوینی چون رزیدنت ایول 2 نباشد و ضعفهایی در طراحی مراحل خود داشته باشد. اما در اکثر موارد بسیار فکر شده عمل کرده است و به جزئیات زیادی توجه کرده است تا عنوانی با داستان جذاب و شخصیتهای باورپذیر ایجاد کند. همچنین به واسطه فضاسازیهای جذابی که طراحی کرده است میتواند جایگاهی در کنار دیگر عناوین ترسناک برای خود باز کند و تبدیل به یکی از برترینها در این ژانر شود.
Verdict
Blair Witch may not be as enjoyable as games like Resident Evil 2 and have some flaws in its level design, but in most cases it has been very thoughtful and focused on details to create a title with appealing story and believable characters. Also, thanks to its fascinating enviroment design, it can take its place alongside other horror titles and become one of the best games in this genre
Final Score: 8 out of 10