نقد و بررسی بازی Telling Lies
"به قلم علیرضا محزون"
وقتی حدود چهار سال پیش عنوان Her Story منتشر شد، اکثر منتقدین و گیمرها لب به ستایش از آن گشودند و این اثر را دستآورد جدیدی برای ژانر ماجراجویی دانستند. گیمپلی عجیب مبتنی بر جستجوی کلمات کلیدی، روایت غیرخطی با استفاده از ویدئوهای واقعی از قبل ضبط شده و در نهایت شیوهی جدید پیشرفت در بازی همگی از ویژگیهای این عنوان بودند که آن را از همهی جهات در مقایسه با بازیهای دیگر سبک ماجراجویی منحصربهفرد و متفاوت نشان میداد. این تفاوت شاید به حدی بود که میشد Her Story را آغازگر یک زیرژانر جدید در سبک ماجراجویی دانست؛ زیرژانری که البته به دلایل سختیهای تولید کسی در این چهار سال به سراغش نرفت. حالا سازندهی Her Story یعنی "سم بارلو" (Sam Barlow) با بازی مشابه دیگری بازگشته است تا بسیاری از ایدههایی را که شاید در اثر اولش خام به نظر میرسیدند پختهتر و کاملتر تحویل مخاطب دهد.
Telling Lies در گیمپلی از همان فرمول Her Story پیروی میکنند. در ابتدای بازی، یک دیتابیس بزرگ از ویدوئوهای از قبل ضبطشده در اختیارتان قرار میگیرد که البته شما نمیتوانید مستقیم این ویدئوها را تماشا کنید. تنها راه دسترسی به هر کدام از این ویدئوها جستجوی کلمات کلیدیای است که توسط شخصیتهای بازی بر زبان آورده میشود. در واقع با جستجوی کلمهای مثل "عشق" (Love)، پنج ویدئوی اول (براساس تاریخ ضبط) که کلمهی عشق در آنها به کار رفته است در اختیارتان قرار میگیرد. حالا شما باید سعی کنید با دیدن این ویدئوها و پیدا کردن کلمات کلیدی دیگر، به ویدئوهای جدیدتر دست یافته و پرده از ماجراهای رخداده بردارید. این شیوهی هوشمندانهی پیشرفت در داستان سبب میشود که جستجوی کلمات پیشپاافتاده مانند "دیدن" (see) و یا "آنها" (They) تنها قدیمیترین ویدئوها را آشکار کند و دسترسی به ویدئوهای جدیدتر بدون پیدا کردن و جستجوی اسم اشخاص، گروهها و مکانها ممکن نباشد.
داستان در Telling Lies این بار بسیار پر شاخ و برگتر از عنوان قبلی سازندهی آن است. یک افسر سابق FBI توانسته است به یک هارددیسک مرموز دست یابد که حاوی یک دیتابیس بزرگ از ویدئوهایی است که در طول دو سال از گفتگوهای شخصیتهای مشخصی ضبط شدهاند. این ویدئوها اکثرا حول چهار شخصیت کلیدی میچرخند که در ابتدا ارتباط بین آنها چندان روشن نیست، اما با پیشرفت در بازی و دیدن ویدئوهای بیشتر کمکم این ارتباطها روشن میشوند. سرانجام با دیدن تقریبا نیمی از این ویدئوها به شما اجازه داده میشود تا بازی را به اتمام برسانید.
تقریبا اکثر ویدئوهایی که در بازی وجود دارند یک مکالمهی دو طرفه ضبط شده بین شخصیتهای داستان را به تصویر میکشند، اما شما نمیتوانید صحبتهای هر دو طرف مکالمه را در یک ویدئو بشنوید. در واقع ما با یک جفت ویدئو طرف هستیم که مکمل هم هستند و تمام مکالمهها و صحبتهای رد و بدل شده را در خود دارند. این موضوع دو ویژگی مهم را به بازی اضافه کرده است که یکی از آنها مثبت است و دیگری منفی. ویژگی مثبت را باید موفقیت بازی در ایجاد حس کنکجاوی در گیمر و تشویق او به پیدا کردن ویدئوی مکمل دانست. وقتی شما به یکی از ویدئوها دست مییابید باید به دقت کلمات رد و بدل شده بین شخصیتها را زیر نظر بگیرید و حتی آنها را حدس بزنید تا بتوانید با جستجوی کلمهی کلیدی درست، ویدئوی مکمل را پیدا کنید. یافتن هر دوی این ویدئوها در بدست آوردن اطلاعات مهم و پرده برداشتن از نقاط مبهم داستان نقش کلیدی دارند. از طرف دیگر وجود این ویدئوهای دوتائی سبب شده است تا بازی در لحظات متعددی کسلکننده و کند شود. بخش بزرگی از ویدئوهای موجود در بازی به زل زدن شخصیتها به دوربین و گوش کردن به حرفهایی میگذرد که گیمر از شنیدن آنها عاجز است. در برخی از ویدئوها این لحظات سکوت به چندین دقیقه هم میرسند که تحملشان گاهی خستهکننده و عذابآور میشود.
نقشآفرینی شخصیتهای اصلی و اکثر شخصیتهای فرعی در بازی فوقالعاده است. تقریبا همهی کاراکترهای داستان موفق شدهاند احساسات خود مثل خشم، ناراحتی و خوشحالی را به درستی به گیمر منتقل کنند و کمتر زمانی پیش میآید که حس کنیم بازیها به سمت مصنوعی شدن و یا اغرار پیش میروند. در این میان باید به بازی مثالزدنی "لوگان مارشال گرین" (Logan Marshall-Green) در نقش دیوید اشاره کرد که به خوبی از پس ایفای نقش قهرمان قصه برآمده است. ارزش این بازیهای خوب وقتی بیشتر روشن میشود که بدانیم طول زمان برخی از ویدئوها به حدود ده دقیقه میرسند و تمام این ده دقیقه بدون کات و در یک تِیک گرفته شده است؛ اما کیفیت بازیها از ثانیهی ابتدایی تا انتهایی ثابت و عالی باقی ماندهاند.
یکی از مشکلات عجیب و آزاردهندهی بازی را که شاید مهمترین ایراد گیمپلی آن نیز باشد باید سیستم عجیب عقب و جلو کردن ویدئوها دانست. وقتی شما یک کلمهی کلیدی را جستجو کرده و به یک ویدئوی حاوی این کلمه دست مییابید، این ویدئو دقیقا از لحظهای که کلمهی کلیدی بر زبان آورده میشود شروع به پخش شدن میکند. در کمال تعجب هیچ گزینهای برای شروع ویدئو از ابتدای آن در بازی گنجانده نشده است و بدتر از آن، سرعت به عقب بازگردادن ویدئو نیز بسیار کند است. این بدین معنی است که اگر یک ویدئوی نه دقیقهای از دقیقهی هشت شروع به پخش شدن کند، باز گرداندن ویدئو به ابتدای آن با نگه داشتن دکمهی rewind شاید چیزی حدود دو دقیقه به طول بیانجامد! این در حالی است که در بازی قبلی سم بارلو یعنی Her Story شاهد وجود یک نوار برای رفتن به زمانهای مختلف یک ویدئو نیز بودیم.
هشدار: نقد در ادامه داستان بازی را لو میدهد
داستان در Telling Lies از حفرههای متعددی رنج میبرد؛ بطوری که وقتی تمام ویدئوها را در کنار هم قرار میدهیم منطق برخی اتفاقات به هیچ عنوان روشن نیست. بر اساس آن چه در بازی شاهدش هستیم دیوید به عنوان یک مامور FBI در مرکز قصه قرار دارد و داستان حول سه شاخهی روابط او با همسرش، دوستدختر سیاهپوستش و در نهایت زن اغواکنندهای که به تماشای نمایشش مینشیند شکل میگیرد. با پیشرفت در بازی جزئیات داستان در هر سه شاخه مشخص میشود و در عین حال اشکالات داستاننویسی نیز خود را بروز میدهند. برای مثال در شاخهی اول، ما به مرور میفهمیم که دیوید در گذشته مرد بیگناهی را جلوی چشم همسرش به قتل رسانده است، اما آنها هیچگاه دربارهی این موضوع با یکدیگر صحبت نکرده و با عشق به زندگی مشترکان ادامه دادهاند! متاسفانه بازی از توضیح این که چطور چنین چیزی ممکن است عاجز میماند. در شاخهی دوم نیز باورپذیری این که یک مامور FBI از زنی که وسیلهی رسیدنش به هدف یعنی جاسوسی از یک گروه تروریستی است صاحب بچه شود کمی دشوار به نظر میرسد. آیا ماموری که این چنین هوشمندانه خود را وارد یک سازمان تروریستی میکند نمیتواند جلوی بچهدار شدنش را بگیرد؟
اما بزرگترین ایراد داستان معطوف به شاخهی سوم آن یعنی مکالمات دیوید با زن اغواگر است. چرا باید یک مامور کارکشتهی FBI وارد نمایش اینترنتی یک زن شود و تمام جزئیات زندگی و ماموریتش را برای او فاش کند؟ حتی اگر این عمل احمقانهی دیوید را نیز به پای تنهایی او و فشار ماموریتش بگذاریم، آیا یک جاسوس حرفهای نمیداند که این زن میتواند تمام مکالمات را ضبط کرده و در آینده برای اخاذی کردن از او به کار ببرد؟ در مجموع میتوان گفت تمام اتفاقاتی که در این شاخه از بازی میافتد منطق سستی دارند و به کلیت داستان بازی آسیب جدی میزنند.
در پایان باید این سوال را مطرح کرد که آیا Telling Lies یک قدم رو به جلو نسبت به ساختهی قبلی سم بارلو یعنیHer Story محسوب میشود؟ جواب قطعی دادن به این سوال چندان ساده نیست، اما حداقل میتوان گفت که با وجود قدمهای مثبت، تلاش سازنده برای روایت یک داستان بزرگتر و پیچیدهتر چندان موفق از آب درنیامده است. در نتیجه داستان بازی نه آن مرموزی Her Story را دارد و نه میتواند ان طور که باید منطقی و محکم جلوه کند. از طرف دیگر شاید بد نباشد که سازندهی بازی برای عنوان بعدی خود کمی از فرمول گیمپلیای که در دو بازی اخیرش تکرار کرده فاصله بگیرد و به فکر ایدههای جدیدتر و سرگرمکنندهتر باشد.
بازبینی تصویری:
نقشآفرینی "لوگان مارشال گرین" در نقش دیوید فوقالعاده است
بازیگر کودک نیز به خوبی از عهدهی نقشش برآمده است
با جستجوی هر کلمهی کلیدی پنج ویدئوی حاوی آن کلمه در اختیارتان قرار میگیرد
بازی امکان جستجوی کلمات کلیدی در داخل یک ویدئو را نیز به شما میدهد
به عقب برگرداندن یک ویدئو ممکن است چندین دقیقه به طول بیانجامد
در کامپیوتری که برای جستجو و تماشای ویدئوها استفاده میکنید یک بازی Solitaire هم وجود دارد!
نکات مثبت
نقشآفرینی فوقالعادهی اکثر بازیگران
موفقیت در ایجاد حس کنجکاوی در گیمر و تشویق او به یافتن همهی ویدئوها
نکات منفی
وجود تعداد زیادی از ویدئوهای حوصلهسربر و خستهکننده
سیستم عجیب عقب و جلو کردن ویدئوها
نبود امکان برگشت به ابتدای ویدئوها
منطق سست برخی اتفاقات بازی
شاخهی داستانی مربوط به دیوید و زن اغواگر
سخن آخر: دو چیز در Telling Lies همواره شما را تشویق میکند بازی را تا پیدا کردن همهی ویدئوها و تماشای آنها ادامه دهید: نقشآفرینی فوقالعاده بازیگرها و یافتن حقیقت. در عین حال وجود مکانیزمهای عجیب در گیمپلی و حفرههای داستانی در تمام این مدت شما را آزار خواهند داد. و سرانجام وقتی بازی به پایان برسد احتمالا سوالات جدیای در مورد کل داستان و منطق آن در ذهنتان باقی میماند.
Verdict
There are two things in Telling Lies encouraging you to continue searching and watching all videos: great performance of actors and finding the truth. However, some weird gameplay mechanisms and story's plot holes keep annoying you from start to finish. And when the game finally ends, you probably start asking some serious questions about the whole story and the logic behind it
Final Score: 6 out of 10