زمانی که بایوشاک لیبرالیسم را نقد میکند
"به قلم محمدمهدی حسینزاده"
"من رپچر را انتخاب کردم! شهری که هنرمند در آن ترس از سانسور نداشته باشد، جایی که دانشمندان توسط اخلاقیات و ترحم محدود نشوند، مکانی که درآن بزرگ توسط کوچک محدود نشود. و با عرق جبین شما، رپچر میتواند به شهر شما نیز تبدیل گردد" -Andrew Ryan
در برههای از تاریخ زیست میکنیم که اندیشهها و مکاتب مختلف تکامل یافتهاند و از یک رویکرد صرف، تبدیل به یک جریان شده اند و بشری که قصد قد علم کردن در بازی طرح شده توسط سیستم را دارد، فرصتی برای آزمون و خطا برایش باقی نمانده است. سیستم را میتوان هم طبیعت و هم استیت(State) فرض کرد و بشر، منطبق با فرض پیشین، استیت یا فرد تلقی میگردد. حال اینکه آنارشیست هستید یا چه و اینکه چه برداشتی از عناصری که در زیر طرح شده خواهید داشت مهم نیست؛ زیرا هدف پاسخ دادن نیست بلکه هدف طرح مسئله و شکل دادن گفتمان است. اما نیازِ پرداخت شناخت است و بی شناخت، پرداخت به معنای حقیقیاش شکل نمیگیرد. بنابراین قبل از پرداخت موضوع طرح شده، باید ابتدا عناصر شکل دهندهی آن را فهمید و خب … چه دبیری بهتر از تاریخ؟
از هابیل کهن تا قابیل مدرن
قبل از شروع بحثهای جریان شناسی، باید فضایی که بر سر رویکردهای سیاسی در طول تاریخ سایه افکنده بود را شناخت و این کار بدون مطالعهی تاریخ با دیدی سیاسی و تمدنی ممکن نیست. با توجه به غیر قابل اثبات بودن داروینیسم و طبق جدیدترین نظریهها، متن با تکیه بر نظریه طراحی هوشمند گفتار خود را آغاز میکند و از برای اینکه بهترین و منطقیترین تعریف در رابطه با آغاز خلقت تا کنون ازآن اسطوره آفرینش در ادیان ابراهیمی است، با استناد به این نظریه، آغاز تاریخ را مورد بازبینی قرار میدهیم. از ابتدای خلقت که انسان به زمین تبعید گشت، دو رویکرد مختلف برای حکم فرمایی نیز به وجود آمد: روش هابیلی و روش قابیلی. قابیل به عنوان یک کشاورز طبیعت اطرافش را تحت امر خود در آورد و وارد سکون شد و به نوعی سلطه بر طبیعت را انتخاب نمود. از طرفی هابیل به عنوان یک دامدار و چوپان، با گلهی خود همواره در حرکت بود و سلطه بر طبیعت را نپذیرفت و رویکردی را انتخاب نمود که در آن همگام با طبیعت حرکت میکرد و قصد تعرض به آن را نداشت. در اینجا ما شاهد دو استیت متضاد هستیم: استیت هابیلی و استیت قابیلی. جنگ و تقابل این دو استیت با کشته شدن هابیل توسط قابیل، به پیروزی استیت قابیلی بر هابیلی منجر شد. اینجا قصد رنگ بخشی به وجود هابیل و قابیل و سفید و سیاه خواندن آنان را نداریم، زیرا اینکار جریان بحث را به سمت مذهب میکشاند و هدف ما بررسی جنبههای مذهبی بایوشاک نیست و تنها با نگاههای سیاسی آن کار داریم.
استیت قابیلی در تاریخ رشد کرد و پس از گذر از دوران کلیسا(قرن پنجم تا پانزدهم) و رنسانس(قرن چهاردهم تا هفدهم) و همنشینی با مدرنیته، به استیت مدرن بدل گشت؛ روش حکومتیای که امروزه در جهان شاهد آن هستیم. استیت مدرن دارای دو ویژگی بارز است که در طول عبور از دوران بالا به آن دست یافته است: گرایشهای ناسیونال و اینترناسیونال و پیوند با سرمایه داری و رویکردهای لیبرالیسمی. حال اگر بایوشاک را با اشلی معین در یک فضای سه محوری به سه قسمت نامساوی در هر بعد تقسیم کنیم به گونهای که این تکهها برهم نهی داشته باشند، میتوان این سه تکه را تز، آنتی تز و در نهایت سنتزی۱ دانست که کن لوین برای رستاخیز بشر مطرح میکند.
به اوتوپیایی دروغین خوش آمدید
…There's Always a Lighthouse
شاید بتوان گفت اولین برخورد بازیکن با مفاهیم ناسیونالیسم و اینترناسیونالیسم۲ در بایوشاک مربوط به صحنهي ورودی(بخوانید اینترو) بازی است، پس از سقوط هواپیما و ورود بازیکن به Lighthouse معروف(از گفتن معادل فارسی آن معذورم!) و روبرو شدن با جمله زیر که متعلق به اندرو رایان است:
" نه خدایان و نه پادشاهان، تنها انسان ها اجازه ورود دارند"
در این نقطه کن لوین با ظرافت هرچه تمام مبحث فراملی گرایی را با اندیشه کاست(Caste) و طبقات اجتماعی پیوند میزند. شاید در ابتدا این عنوان تنها نقدی بر سیستم طبقه بندی جامعه و ضد طبقه ممتاز در ذهن مخاطب نمود کند، اما با ورود به زیر دریایی و شنیدن نطق نفسگیر رایان، میتوان نخ تسبیحی که اینترناسیونالیسم را در کنار نقد طبقات اجتماعی قرار داده مشاهده کرد. رایان مردم را به شورش علیه سیستم طبقاتی دعوت میکند و با دعوت آنها به رپچر به دور از توجه به نژاد و غیره، اوتوپیایی را که ارسطو طرح کرد و توماس مور لامَکان خواند را برایشان تصویر میکند۳. بنابراین طبق اندیشه رایان اتوپیا تنها با اتکا به اینترناسیونالیسم شکل میگیرد و رپچر با شامل شدن افرادی از فرهنگهای مختلف اعم از شرق و غرب و سفید و سیاه، میتواند مکانی باشد که به اینترناسیونالیسم و اتوپیا رنگ واقیعت بخشد.
یکی از نکات جالب در رابطه با بایوشاک این است که در این اثر، ناسیونالیسم به عنوان آنتی تزی برای اینترناسیونالیسم مطرح میشود نه برعکس! گویی انسان از ابتدا مکلف به جهانی زیستن و نادیده گرفتن نمادها و مرزهایی بود که باعث تفرقه افکنی میان آنها میشد! این آنتی تز هنگام برخورد با اولینSplicer ۴ شکل میگیرد، رپچر حال به ملیتی مستقل از جهان تبدیل شده و خود مرزی دارد که ورود به آن باعث آزردن مردمانش میشود! این نظام طبقه بندی اجتماعی در رپچر نیز ظهور میکند وSplicer ها به عنوان نمادی از طبقه میانی، سعی بر تغذیه ازLittle Sister ۵ هایی را دارند که طبق تعریف مارکس در کتاب مانیفست کمونیست، پرولتاریا(Proletariat) نام میگیرند. قشری که موظف به کار و استخراج Adam۶ هستند تا طبقهی ممتاز بتوانند از آن تغذیه کنند. طبقه میانی نیز قصد دارد تا با کسب این مادهي قدرت، خود را به طبقه ممتاز برساند! شورشی که رایان در خارج از مرزهای نداشتهي مخلوقش تعریف کرد، حال به دورن مرزهای شکل گرفتهی رپچر منتقل شده است. و حال بازیکن به عنوان شخصیتی جدا از این سیستم، نمیتواند توسط این مستقلْ حکومتی که روزی ادعای بی مرز بودن داشت پذیرفته شود، بنابراین باید در این سیستم دفن گردد! سنتزی که حتی شکل نمیگیرد چه بسا بخواهد نقدی بر خودآگاهی روح جهانی باشد!
از تقابل ناسیونالیسم و اینترناسیونالیسم که گذر کنیم میرسیم به سیستم حکومتی در فکر اندرو رایان؛ خط فکری رایان در همان زیردریایی مشخص میشود، رد کمونیست و سوسیالیست و ارائهی آلترناتیوی به نام لیبرالیسم!
آزادی
جنبش آزادی خواهی
عقیدهای وجود دارد که کپیتالیسم را، رویکرد اقتصادی لیبرالیسم معنا میکند. لیبرالیسمی که از قرن پانزدهم زمزمههایش رواج داشت اما تا قرن نوزدهم جرئت مطرح شدن به عنوان یک مکتب را نداشت. جان لاک، به عنوان پدر لیبرالیسم کلاسیک(همان لیبرالیسم خالی بخوانید) تاکید زیادی بر سه عنصر زیر داشت: آزادی، زندگی و مالکیت، عناصری که شالودهی تاثیرگذارترین جملهی اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا هستند:
"ما این حقایق را بدیهی میدانیم که همهانسانها برابر آفریده شدهاند و آفریدگارشان حقوق سلبناشدنی معینی به آنها اعطا کردهاست، که حق زندگی، آزادی، و جستجوی خوشبختی از جمله آنهاست"
به طور کلی لیبرالیسم را معادل آزادی میگیرند، هرچند این قیاس غلط نیست اما به هیچ عنوان نمیتوان آن را کامل خواند البته برای پیشبرد بحث ما همین تعریف ساده کفایت میکند. لیبرالیسم به آزادی فردی اعتقاد دارد، اعتقادی که ما به فرمی شاعرانه در بایوشاک دیدهایم:
"من رپچر را انتخاب کردم! شهری که هنرمند در آن ترس از سانسور نداشته باشد، جایی که دانشمندان توسط اخلاقیات و ترحم محدود نشوند،مکانی که در آن بزرگ توسط کوچک محدود نشود. و با عرق جبین شما، رپچر میتواند به شهر شما نیز تبدیل گردد" -Andrew Ryan
بایوشاک رپچر را به عنوان آرمان شهری تصویر میکند که در آن مبانی لیبرالیسم و کپیتالیسم پیاده شده اند، شهری که در آن توسط قوانین و مذهب محدود نمیشوید و میتوانید آزادی را تجربه کنید. بایوشاک نقد لیبرالیسم را به زبان نمیآورد بلکه به تصویر میکشد و بازیکن را به درک آن فرا میخواند! بازیکن زمانی با رپچر روبرو میشود که حال تبدیل به یک ویران شهر شده است و آرمانش پایمال گشته! با پیشروی در بازی و گوش دادن به خاطرات ضبط شده توسط ساکنین این شهر، در مییابید که آزادی فساد را با خود به همراه دارد! در مراحل ابتدایی بازی، بازیکن با یک پزشک روبرو میشود، پزشکی که به دلیل محدود نبودن از جانب قانون و مذهب، بیماران خود را به بوم نقاشی تشبیه میکند و خود را ون گوک مینامد! در یکی از نوارهای ضبط شده توسط او خواهید فهمید که آزادی بی قید و شرطی که رایان در اختیار او قرار داده، باعث شده است که بیمارانش را همچون سرمایهي خود ببیند و خود را مالک بدن آنها بداند و از این رو، دست به انجام جراحیهایی بزند که چهره و بدن مردم را به دور از خواست خودشان و بلکه با سلیقه شخصی خویش تغییر دهد. این اتفاق از برای هنرمند مطرح رپچر، سندر کوهِن نیز رخ داد. فردی که حال به جنون رسیده است و مردم را قربانی درک غلط خود از هنر میکند. یکی از زیباترین مراحل بازی نیز مربوط به زمانی است که کوهِن بازیکن را مجبور به انجام خواستههای خویش میکند. بازیکن باید به سراغ عدهای برود و با عکس گرفتن از جنازهی آنها، اثری را تکمیل کند که کوهِن آن را شاهکار هنری خویش میداند! کن لوین نشان میدهد که آزادی تمام و کمال مقدمهای است بر رشد فساد؛ و محدودیت از جانب قانون و مذهب، لازمهی جلوگیری از شکل گیری چنین دیستوپیایی است. جان رالز فیلسوف معاصر آمریکایی کتابی دارد به نام عدالت لیبرالی و در ان کتاب نشان می دهد با روش عقل می شود هم آزادی و هم برابری نسبی را با هم داشت. این دفاع رالز از لیبرالیسم اجتماعی با انتقاد شدید فردریک هایک روبرو شد. هایک در کتاب راه بندگی پاسخ رالز را داد، هایک می گوید: «عقل بشر توانایی درک طبیعت را ندارد و نمی توان قواعد طبیعت را با عقل بشر تغییر داد و بین آزادی و برابری تضاد است نه سنتز.» کن لوین اندیشهي رالز را تز و نظرات هایک را آنتیتز قرار میدهد تا به سنتزی برسد که در تعاریف رایان، تضاد آن آمده است.
The Great Chain Unites Us
لیبرالیسم قبل از لیبرالیسم شدن
رپچر ماحصل فلسفهی اندرو رایان خالق خویش است. بنابراین طبق قوانین و در چهارچوب این فلسفه شکل میگیرد هرچند این به معنای آن نیست که شهر ملزم به آن است که در این چهارچوب فکر و عمل کند. در ابتدای بازی و با نطق نفس گیر اندرو رایان، بازیکن ضمن روبرو شدن با رپچر، به کلیتی از فلسفهی خالق آن نیز دست میابد. نگاه به در و دیوارهای مناطق مختلف رپچر که با جملات رایان تزیین شدهاند، گوش دادن به خاطرات ضبط شدهی افرادی که این آرمان شهر دروغین را باور کردند و از همه مهتر، شنیدن صدای زجههای خالقی که بر پوستهی مخلوقش طنین انداز میشود، کاربر را با ایدهای مهم آشنا میکند:
"من به هیچ خدایی ایمان ندارم، هیچ مرد نامرئی در آسمان نیست. اما چیزی وجود دارد که از تک تک ما قویتر است، ترکیبی از تلاشهای ما، زنجیره ای بزرگ از صنعت که ما را متحد میکند. اما تنها زمانی که ما به نفع خودمان بجنگیم، این زنجیر جامعه را به سمت درست سوق میدهد. این زنجیر قدرتمندتر و مرموزتر از این حرفاست که دولتها بخواهند آن را هدایت کنند. هر کس که خلاف این را به شما میگوید یا دستش در جیبتان است، یا تفنگش بر روی سرتان." -Andrew Ryan
طبق دیدگاه اندرو رایان، زنجیر بزرگ باید توسط افرادی هدایت شود که در راستای منافع خود کار میکنند، که این امر تنها در یک سیستم بازار آزاد ممکن است. در یک اقتصاد بدون محدودیت، زنجیر بزرگ تنها از قوانین مبادله پیروی می کند: قیمت گذاری و توزیع ، عرضه و تقاضا. به همین دلیل رایان از دولت بیزار شد، زیرا در جامعه تجارت آزاد جایی برای آن نمی دید. طبق گفته رایان، دولت مانعی برای آزادی اقتصاد بود و مانند یک زالو تنها از منابع استفاده میکرد در حالی که با زور افراد حاظر در عرصه را از ثمرات کار خود محروم می نمود. در دیدگاه اولیه رایان، هیچ فرد یا نهادی حق کنترل زنجیر بزرگ را نداشته است: آزادی مردم بر آزادی زنجیره استوار است و کنترل آن برابر استبداد است.
"کاری باید در مورد فانتین۷ انجام شود. در حالی که من در حال سرمایه گذاری بر روی ساختمانها و ماهیها بودم، او توجه بازار را به سمتGenotype ها کشانده است. شهر به دور از چشمان من در حال تغییر و دگرگونی است. زنجیر بزرگ در حال دور شدن از من است. شاید وقت آن رسیده است که کمی زنجیر را بکشیم … " -Andrew Ryan
برای مدتی آرمانهای رایان صادق بودند. عاری از هرگونه محدودیت اقتصادی و اخلاقی، رپچر به مکانی برای نوآوری و کارآفرینی تبدیل شد. شهری که دههها از فناوریهایی که در جهان وجود داشت پیشی گرفت و شگفتیهایی به ظاهر غیرممکن مانند نیروگاه زمین گرمایی، یک زیست کره پایدار و یک اَبَر رایانه مبتنی بر ژن به واقعیت تبدیل شدند. در این مراحل اولیه، رپچر پیشرفت کرد و زنجیر بزرگ قوت گرفت. هرچند این شرایط دوام نداشت. شیوه تجاری آرمانی جای خود را به شیوه های کسب و کار غیرانسانی داد. برخی از بازرگانان با بی اعتنایی به زندگی بشر، بنگاههای اقتصادی خود را اداره میکردند، و برخی دیگر با جرم و اخاذی سود به سود ميرسیدند. نیروی کار شهر، به واسطه استرس از رکود اقتصادی، با بیکاری و کاهش سطح زندگی روبرو بود.
زنجیر بزرگ بر پایه تئوری "دست نامرئی" آدام اسمیت شکل گرفته است، فردی که از آن با نام پدر کپیتالیسم نیز یاد میکنند. دست نامرئی واژهای است که آدام اسمیت برای توصیف مزایای اجتماعی ناخواسته ناشی از اقدامات فردی استفاده کرد. این عبارت توسط اسمیت با توجه به توزیع درآمد (۱۷۵۹) و تولید (۱۷۷۶) بکار گرفته شد. خود این عبارت دفعات بسیار کمی در نوشتههای اسمیت استفاده شده است، اما این مفهوم را به خود اختصاص داد که تلاش افراد برای حداکثر کردن منافع خود اغلب ممکن است بیشتر به جامعه نفع برساند تا زمانی که مستقیماً تلاش میکنند تا به جامعه نفعی برسانند:
"صاحبخانه مغرور و بی عاطفه زمینهای گسترده خود را میبیند و بدون توجه به خواستههای برادرانش، در تخیل خود تمام محصول برداشت شده را مصرف میکند [با این حال] معده وی ظرفیت گنجایش خواستهها و امیال وی را ندارد… بنابراین او موظف خواهد شد تا بقیه آن را را در میان کسانی که در آمادهسازی آن دخیل بودهاند، و همچنین مابین افرادی که کاخ او را تجهیز کردهاند؛ و در میان کسانی که تمام اسباب و خرده ریزهای بی مصرف را فراهم و سازماندهی میکنند تقسیم کند. همه آنها به این ترتیب از تجمل و رفاه وی سهمی میبرند، همان میزان سهمی از ضروریات زندگی، که بیهوده از انسانیت و عدالت زمین دار توقع دارند… ثروتمندان توسط یک دست نامرئی هدایت میشوند تا توزیع تقریباً مشابهی از ملزومات زندگی انجام دهند به آن میزان که اگر زمین به بخشهای مساوی بین ساکنین آن تقسیم میگردید صورت میپذیرفت؛ و در نتیجه بدون قصد و بدون اینکه بدانند، به سود جامعه رفتار کردهاند"
Adam Smith, The Theory of Moral Sentiments, Part IV, Chapter 1 –
…But instead you took their love
استیت، ناسیونالیسم، لیبرالیسم و قص علی هذا
درست است که بایوشاک نقدی بر پیکرهی زمخت هیولاهایی به نام لیبرالیسم و کپیتالیسم است، اما این به معنای تبلیغ و ترویج سوسیالیسم و یا کمونیسم نیست! بایوشاک تقسیم بندی تاریخ در چهار برگ است: ۱-سوسیالیسم ۲-سکولاریسم ۳-کمونیسم و ۴- لیبرالیسم. در برههی تقابل ما با رپچر، تاریخ از سه برگ سوسیالیسم و سکولاریسم و کمونیسم گذر کرده است و درگیر هجمهای به نام لیبرالیسم شده است. بایوشاک وقتش را برای نقد آن سه هدر نمیدهد زیرا میداند که باید به جنگ رویکردی برود که انسانیت را به خطر میاندازد. بایوشاک بیش از آنکه هنری یا فلسفی باشد، شاعرانه است! بایوشاک از برای انسانیت میسراید و سیاست و عقاید را به گوشهای راهنمایی میکند، کن لوین میداند که برای نجات بشر از غرق شدن در فساد، باید رپچری که روزی شعار آزادی سر میداد را قربانی کند و چشمهی فکری آن را نیز خشک نماید، بنابراین بازیکن رایان را به قتل میرساند و قدرت اندیشیدن را از این موجود میگیرد. بازیکن برگ لیبرالیسم را پاره میکند و شروعی تازه از برای تاریخ رقم میزند که در پایان اصلی بازی آمده است: بازیکن با نجات دختربچهها و خودخواه نبودن، نسل آینده را نجات میدهد و اینگونه تاریخی آغاز میشود که اندیشهي معرفش چیزی نیست جز عشق.
پانویسها:
۱- تز، آنتی تز و سنتز برگرفته از نظریات فیلسوف آلمانی گئورگ ویلهلم فریدریش هگل است. طبق این تعاریف یک گزاره معین تز نام میگیرد و تضاد آن گزاره آنتی تز. و در نهایت از جدال این دو، سنتزی شکل میگیرد که به نوعی در برگیرندهی هردوی این تعاریف است. هرچند دوباره اندیشهی چپ گرایی پیدا خواهد شد که سنتز را تز بگیرد و بر علیهاش آنتی تز علم کند. این چرخه تا آنجا ادامه پیدا میکند که به نقل از هگل، «روح جهانی» به خودآگاهی برسد.
۲- شاید بتوان مهمترین دلیل ظهور ناسیونالیسم (ملی گرایی) را گذر از دوران کلیسا دانست. با تضعیف کلیسا، مردمی که آرمان خواهی را از مذهب تغذیه میکردند دیگر ریسمانی برای چنگ زدن و اتحاد نمییافتند، با تضعیف کلیسا عملاً چیزی وجود نداشت که موجب رستاخیز مردم شود و آنان را در برابر دشمنان متحد گرداند. از این سو تا اواخر قرن هفدهم عملا مفهوم ملت و اراده ملی در هالهای از ابهام بود و با آغاز انقلاب فرانسه (۱۷۸۹-۱۷۹۹) کم کم حس ملی دوستی شکل گرفت و در ادامه با فتوحات ناپلئون زمینههای شکل گیری ناسیونالیسم در سراسر اروپا گسترش پیدا کرد. استقبال از ناسیونالیسم به حدی بالا بود که در صادرات به مشرق زمین از دموکراسی نیز پیشی گرفت! از مهمترین و نخستین نظریه پردازان ناسیونالیسم میتوان به مونتسکیو اشاره کرد، فردی که از نظر دیدگاه سیاسی به پادشاهی مشروطه گرایش داشت و حکومت بر اساس خصوصیات ملی را پیشنهاد میداد. نکته قابل توجه این است که ناسیونالیسم در سیاست به عنوان یک جریان فکری اصلی تلقی نمیشود و به نوعی زیرمجموعهي جریانات همسو با خودش قرار میگیرد و به طور کل قابلیت اطلاق به چپ و راست را دارد، به عنوان مثال حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان. در نقطه مقابل ناسیونالیسم، اینترناسیونالیسم(فراملی گرایی) قرار میگیرد که به حذف مرزها و یکی شدن دولتها اعتقاد دارد. طبق اندیشه اینترناسیونالیستها، مرز عاملی است که جلوی رشد بشر را گرفته است و افراد به یک جامعه جهانی تعلق دارند.
۳- آرمانشهر نمادی از یک واقعیت آرمانی و بدون کاستی است. همچنین میتواند نمایانگر حقیقتی دست نیافتنی باشد. از افلاطون بهعنوان نخستین فیلسوف آرمانگرای اندیشه غرب نام میبرند. در واقع آرمانشهر با مفهوم ایده افلاطون هماهنگی کامل دارد. این اندیشه وی را میتوان در رساله جمهوریش یافت. در رساله جمهوری، افلاطون سیاست را به عرصههای گستردهتری همچون دولت و قانون اساسی بسط میدهد. افلاطون خطوط اصلی که برای سازماندهی یک شهر آرمانی لازم است را به تصویر میکشد. به همین سبب از وی بهعنوان بنیانگذار این اندیشه نام برده میشود.
۴- دشمنان اصلی بازیکن در دو نسخه اول مجموعه. Splicerها بقایای زنده از جنگ داخلی رپچر هستند. در طول این جنگ استفاده از Adam به طرز وحشیانهای افزایش یافت که باعث تبدیل مردم به چنین موجوداتی شد. هرچند از اصطلاح Splicer میتوان برای هرکس که ساختار ژنتیکی خود را با Adam تغییر داده است استفاده کرد.
۵- Little Sisterها (که ابتدا توسط توسعه دهندگان بازی به عنوان Gatherers خوانده می شدند) دختران جوانی هستند که از نظر ژنتیکی تغییر یافته و از نظر روحی تعلیم دیده شده برای بازپس گیری Adam از اجساد اطراف رپچر هستند.
۶- Adam ماده ای شیمیایی است که قابلیت بازنویسی مواد ژنتیکی را دارد و به کاربر این امکان را می دهد که خود، خواص و توانایی های خود را بدون هیچ گونه محدودیت مستقیمی در کنار تصورات خود تغییر دهد. Adam در یک حلزون دریایی خاص کشف شد که برخی از کارگران رپچر را گاز گرفته بود و بهبودهای فیزیکی معجزهآسایی را در آنها رقم زده بود.
۷- فرانک فانتین یکی از آنتاگونیست های اصلی بایوشاک است. او یک متفکر جانی، دشمن بزرگ اندرو رایان و رهبر مخالفان تقسیم قدرت در رپچر بود که در نهایت باعث سقوط رپچر شد.