نقد و بررسی بازی Bloodstained: Ritual of the Night
"به قلم پرهام آقاخانی"
این نقد براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیسگیم نوشته شده است.
برای مشاهدهی شرایط و نحوهی شرکت در مسابقه، به انتهای متن رجوع کنید.
ساختن یک دنبالهی معنوی بر یک سری پرافتخار، کار مشکلی است. وقتی هم که یکی از خالقین یا سازندگان پیشین همان سری بخواهد به ساخت این دنبالهی معنوی بپردازد، آن وقت است که انتظارات چندین برابر شده و توقعات از محصول نهایی بالا میرود. چند سال پیش، کیجی اینافونه و Mighty No 9 همه را به شدت ناامید کردند. برای همین بود که زمانی که کوجی ایگاراشی اعلام کرد به دنبال ساخت دنبالهای معنوی بر Castlevania است، خیلیها نگران شدند. حالا که محصول نهایی بالاخره در اختیارمان قرار گرفته است، میتوانیم بگوییم که دلیلی برای نگرانی وجود نداشته است؛ چون Bloodstained: Ritual of the Night عنوانی است که علیرغم تمام مشکلاتش، میتوان هویت گمشدهی Castlevania را در آن یافت.
خوشبختانه از نظر داستانی، با نویسندگی خوبی روبرو هستیم. بعد از پیشرفتهای صنعتی، جامعهی کیمیاگران به تدریج قدرت و نفوذ خود در جامعه و منابع مالیشان را از دست داده و سعی میکنند با ترساندن مردم از هجوم موجودات شیطانی، آنها را ترغیب به بازگشتن به سوی خودشان بکنند. این طرح جواب نمیدهد و این بار کیمیاگران، Shardbinderها را به وجود میآورند؛ افرادی که به خاطر تلفیق نیروهایی شیطانی با نام Shardها با بدنشان، قادر به کنترل آن نیروها بودند. سپس کیمیاگران این Shardbinderها را قربانی کرده و باعث باز شدن دروازههای جهنم و هجوم موجودات آن بر روی زمین شدند که باعث مرگ بسیاری شد. وقایع بازی ده سال پس از این اتفاقات رخ داده و بازیکن را در نقش یکی از دو Shardbinder باقی مانده به نام Miriam قرار میدهد تا قصد دارد جلوی دوست قدیمی خود با نام Gebel که باری دیگر باعث هجوم شیاطین به زمین شده است را بگیرد.
در کل میتوان گفت که داستان بازی علیرغم ساده بودنش، خوب نوشته شده و مخصوصا به خاطر وجود یک سری از غافلگیریها و مخصوصا "یک پیچش داستانی خیلی آشنا و خاص"، بسیار راضی کننده و جذاب ظاهر میشود. هرچند که از همان اوایل بازی خیلی راحت میتوانید به کارکترهای خاصی مشکوک شده و با موفقیت حدس بزنید که آدم بدهای داستان، چه کسانی هستند. ولی حیف که وقتی نوبت به کات سینهای مختلف برای روایت این داستان میرسد، اوضاع کمی خراب میشود. در کمال تاسف، Bloodstained هم یکی از بازیهایی است که ثابت میکند استفاده از مدلهای سه بعدی کارکترها و همان انیمیشنهای پیش فرضشان در دیالوگها و صحنههای سینمایی، چندان نتیجهی جالبی را به همراه ندارد. در طول سکانسهای مکالمه در این بازی، شاهد این هستیم که از همان مدلهای سه بعدی و انیمیشنهای معمولی کارکترها استفاده میشود که به نوبهی خود، آن قدرها هم بد نیستند. اما وقتی به سکانسهای سینمایی میرسیم، کار حسابی خراب میشود و خشکی بیش از حد انیمیشنها و حرکات بد دوربین، حسابی خودشان را نشان میدهند.
خوشبختانه هنگامی که به گیم پلی میرسیم، با یک عنوان به شدت جذاب روبرو میشویم و دلیل این امر نیز این است که سیستم کنترلی بازی و گیم پلی آن تقریبا یک کپی از سمفونی شب است! درست همانند آن عنوان، Miriam میتواند که از تجهیزات و اسلحههای مختلفی بهره برده و آنها را به حالات مختلف Equip کند، با توانایی Backdash حملات را جاخالی دهد، از موجودات کمکیای با نام Familiars استفاده کند و یا حتی دو نوع حرکت مبتنی بر نشستن برای حمله به دشمنانی که جثه کوچکی دارند، تعبیه شده است. البته تغییراتی نیز در سیستم کنترلی بازی نسبت به سایر بازیهای کوجی ایگاراشی اعمال شده است و به عنوان مثال، اکنون استفاده از جادوها دکمهی مخصوص خودش را دارد و یا در کمال تاسف، نمیتوان دو اسلحه را به صورت همزمان Equip کرده و در هر دو دست کارکتر قرار داد.
اما با این حال، Miriam در دو زمینه نسبت به Alucard ضعیفتر ظاهر شده است. اولین مورد، نحوهی استفاده از توانایی Backdash است که در Bloodstained با میزانی از Cooldown اجرا میشود و نمیتوان به صورت پی در پی به انجام آن پرداخت. همین باعث شده که استفاده از این قابلیت در Bloodstained آن میزان از سودمندیای که در سمفونی شب شاهدش بودیم را نداشته باشد. مورد دوم نیز این است که هیچ سپر دفاعیای برای Equip کردن در بازی وجود ندارد و Miriam بدون استفاده از جادو، کاملا در برابر حملات آسیب پذیر است. با این اوضاع، به نظر میآید که بازی چیز جدیدی برای عرضه کردن به مخاطب ندارد. اما درست عکس این موضوع به واقعیت پیوسته و بازی از یک سری ویژگی جدید نیز بهره میبرد.
Bloodstained شامل مقادیر بیشتری از مکانیکهای ژانر نقش آفرینی است و همین باعث شده که گیم پلی عمیقتر و گستردهتر شده و کارهای بیشتری برای انجام دادن وجود داشته باشد. در این بازی میتوانید علاوه بر دنبال کردن خط داستانی اصلی، به دریافت یک سری ماموریتهای جانبی کوچک و جمع آوری منابع برای ساخت و ارتقای تجهیزات بپردازید. حتی تنوع اسلحههای موجود نیز در سطح فوق العادهای قرار دارد و علاوه بر شمشیرها و پتکهای معمولی، میتوانید از انواع اسلحههای سرد جدید همچون نیزهها و یا شلاق (به سبک خاندان بلمانت!) استفاده کنید و یا حتی با انواع اسلحههای گرم، از فاصلهی دور به مبارزه با دشمنان بپردازید که البته آن کارایی اسلحههای سرد را ندارند.
از سویی دیگر نیز با Shardها سروکار داریم. شاردها به صورت کاملا تصادفی و بعد از کشتن دشمنان بدست میآیند و هر کدامشان تواناییهای مختلفی را در اختیارتان قرار میدهند که حالا میتوانند Active بوده و نیاز به استفادهی دستی داشته باشند، یا این که Passive بوده و مداوما فعال باشند. به عنوان مثال، میتوانید خود را به شکل دشمنان (مثلا یک شوالیهی بیل به دست خاص) در آورده و از تواناییهای آنها استفاده کنید، به احضار موجودات بپردازید یا یک سپر تدافعی موقتی جلوی خودتان ایجاد کنید. اما حیف که اکثریت این شاردها به هیچ دردی نمیخورند و تعداد خاصی از آنها، بسیار قدرتمندتر از سایرین ظاهر میشوند؛ موردی که تنها یکی از مشکلات بزرگ این عنوان است.
متاسفانه چند مشکل جدی باعث شدهاند تا تجربهی بازی در طول آن، در سطح والایی نباشد و بزرگترین آنها نیز، وجود مشکلات بزرگ در روند پیشروی در بازی است. در سمفونی شب، هر بار که به مانعی برمیخوردید، میتوانستید مطمئن باشید که هنوز آیتمی خاص را در یکی از مکانهای بازی پیدا نکردهاید تا به شما اجازه دهد که پیشروی کنید. نمونهی این مورد نیز، نیاز به خرید Jewel of Open برای باز کردن درهای جادویی بود. ولی در Bloodstained بارها رخ میدهد که پیشروی در بازی به خاطر نیاز به انجام دادن یک عمل خیلی خاص و حتی غیرمنطقی، نامفهوم شده و باعث هدر رفتن وقتتان شود. به عنوان مثال، Miriam در حالت عادی قادر به شنا کردن نیست و میبایست توانایی مربوط به آن را بدست آورد. اما نکته اینجاست که شما باید آیتم مربوط به دریافت این توانایی را با کشتن یک دشمن خاص بدست آورید و نه یک صندوقچه یا باس. یا پس از شکست دادن باس فایت Twin Dragons، عملا به بن بست میخورید؛ چون مجبورید یک آیتم خاص را پیش یک کارکتر که حتی فکرش را هم نمیکنید و بازی هم در مورد آن اطلاعی به شما نمیدهد، ببرید تا قادر به پیشروی باشید.
دومین مشکل نیز درجهی سختی بازی و نامتعادل شدن آن در بعضی شرایط است. هنگامی که بازی را آغاز میکنید، بازی واقعا سخت است و نه تنها مطمئنا دشمنان بلای جان خیلی از بازیکنان خواهند شد، بلکه اوضاع در مورد باس اول یعنی Zangetsu حتی بدتر از قبل میشود. ولی هنگامی که از این باس میگذرید و شارد فوق العاده قدرتمند Welcome Party را نیز بدست میآورید، ناگهان بازی بسیار آسان میشود؛ چون تنها کاری که لازم است انجام دهید، این است که Welcome Party را فعال کرده و سپس به سمت دشمنان بروید تا سپر تدافعی به وجود آمده، به صورت اتوماتیک به ضربه زدن به آنها و همچنین دفع یک سری از حملات پرتاب شونده بپردازد. در نتیجه و با توجه به فراوانی آیتمهای بازیابی MP و همچنین آیتمهای ارتقای سطح MP و HP در طول بازی، درجه سختی بازی حسابی در سراشیبی قرار میگیرد و میتوانید حتی بدون استراتژی خاصی، به نابود کردن بسیاری از دشمنان و باسها بپردازید.
از منظر گرافیکی، Bloodstained عنوانی چشم نواز به شمار میآید و مسلما نسبت به نمایشهای اولیهاش حسابی پیشرفت کرده است. اکنون کیفیت رنگ بندی بازی به شدت افزایش یافته و استفاده از یک سری افکتها و جلوههای گرافیکی شبه سل شید (همانند خطهای ضخیم دور اشیا و کارکترها)، باعث شده تا محیطهای بازی بسیار خوب به نظر برسند. هرچند که این موضوع باعث شده تا اتمسفر خاص سری کسلوانیا در این بازی قابل رویت نباشد و همچنین بعضی اوقات نیز میتوان شاهد پدیدار شدن بافتهایی کم کیفیت در حین گیم پلی بود.
اما در بخش موسیقی است که شاهد کیفیتی مثال زدنی هستیم. خانم Michiru Yamane (آهنگساز اصلی این بازی و عناوینی همچون سمفونی شب، Castlevania: Bloodlines و Rocket Knight Adventures) باری دیگر شاهکار کرده و به تنظیم موسیقیهایی پرداخته که بسیار زیبا و گوش نواز هستند و مطمئنا از شنیدن آنها در جریان گیم پلی لذت خواهید برد. اما متاسفانه مسئله اینجاست که علیرغم داشتن کیفیت بالا، این موسیقیها به یاد ماندنی نشدهاند. یعنی فقط کافیست تا از بازی خارج شوید تا ناگهان متوجه شوید که تقریبا هیچ چیزی از موسیقیهای بازی را به یاد نمیآورید. دلیل چنین اتفاقی نیز، اتمسفر حاکم بر بازی است که همخوانی و هارمونی درستی با ریتم قطعات ندارد.
در عناوین قدیمی Castlevania با یک نگاه به بازی میتوانستید در اتمسفر آنها غرق شوید و با خود بگویید "آره، این یک کسلوانیاست". موجودات جهنمی، باسهای هراس آور، نقاشیهای عجیب بر روی دیوارها و اتفاقات رندوم و اعجاب آور تنها دستهای از مواردی هستند که حس ترس و شگفتی را در آن بازیها گسترش میدادند. ولی انگار Bloodstained نمیداند که میخواهد با اتمسفرش چه کند. بازی با یک شروع حماسی آغاز میشود و در ادامه از موجودات جهنمی به عنوان یک تهدید بزرگ یاد میشود. اما ناگهان در ادامه با خوکهای پرنده (که قابلیت باد کردن خودشان را دارند!)، متال هدهای گیتار به دست، و گربهها و سگهای غول پیکر مواجه میشوید که شبیه هر چیزی هستند غیر از موجودات جهنمیای که هزاران نفر را کشتهاند! در نتیجه بازی کاملا در ایجاد یک اتمسفر پایدار و یک تعادل خوب بین فانتزی و گوتیک، ناموفق عمل میکند و آن حس درگیر کنندگیای که میتوانست داشته باشد را ندارد.
از سوی دیگر هم این تصاویر Backerها در تابلوهاست که کار را خرابتر کرده است. کسانی که در طول کمپین Kickstarter این بازی به پرداخت مبلغ خاصی اقدام کرده بودهاند، موفق شدهاند تا تصویر خودشان را به عنوان قاب عکسها در داخل این بازی قرار دهند. این موضوع اقدام جالبی به شمار میرود، اما همچنین به فضا سازی و اتمسفر بازی نیز صدمه زده و باعث شده است که چیزی که پیش رویمان است، دیگر شبیه یک قلعهی جهنمی و پر از موجودات متخاصم نباشد. بنابراین، شاید بهتر بود که سازندگان این ویژگی را در اختیار بازیکنان قرار میدادند تا به دلخواه خود، تصاویر Backerها را پدیدار کرده و یا غیرفعال کنند.
اما خب، سوالی که خیلی از افراد ممکن است به دنبال جواب آن باشند، این است که آیا Bloodstained توانسته دنبالهای شایسته بر سمفونی شب باشد و جادوی خاص آن عنوان را تکرار کند یا نه. جواب هم این است که بازی توانسته از نظر معنوی، دنباله روی سمفونی شب باشد؛ اما از نظر انقلابی و منحصر به فرد بودن اصلا نتوانسته تا حتی به آن بازی نزدیک شود. سمفونی شب از زاویههای مختلف، عنوان منحصر به فردی بود؛ از وجود انیمیشنهای مرگ مختلف و به شدت رضایت بخش برای هر نوع از دشمنان و وجود فرمهای مختلف گرفته تا آب و هوای متغیر در برخی قسمتهای قلعهی دراکولا و جلوههای بصری گوناگون (نظیر باز و بسته شدن پنجرههای قلعه به دلیل وزش باد) که آن را در سطح به شدت بالایی نسبت به سایر بازیهای زمان خودش قرار میدادند. ولی Bloodstained علیرغم تمام ویژگیهای جدیدش، چیز زیادی از خودش ندارد که عرضه کند و ویژگیهای ماندگارش هم اکثرا از منبع الهامش به این عنوان منتقل شده و سپس به تکامل رسیدهاند.
ولی این موضوع به این معنی نیست که بهتر است کلا قید این بازی را بزنیم و به سراغ سمفونی شب برویم. Bloodstained همچنان یک تجربهی دلپذیر است و در صورتی که سمفونی شب را قبل از آن انجام داده باشید، حتی دلپذیرتر از قبل خواهد شد. پس اگر میخواهید بهتر متوجه شباهتهای این دو عنوان با یکدیگر و ویژگیهای خاص آنها نسبت به یکدیگر شوید، بهتر است ابتدا به سراغ سمفونی شب رفته و سپس این بازی را انجام دهید.
بازبینی تصویری:
سیستم ذخیره و چک پوینت بازی، درست همانند عناوین کلاسیک است. ولی مثل سمفونی شب، میتوانید از سیستم ذخیره سازی یک بار مصرف هم استفاده کنید.
خوشبختانه استفاده از این ماسک، Miriam را به یک خون آشام تبدیل نمیکند.
بازی حتی اجازه شخصی سازی ظاهر Miriam را به شما میدهد. هرچند که در این زمینه خیلی محدود است.
اکثر مواقع، قسمتهای ابتدایی دیالوگهای طولانی به صورتی ناخوانا درون باکس صحبتها قرار میگیرند…
… و بعضی مواقع هم یک سری از کلمات کلا غیب میشوند تا جای خالی را با دانش خود پر کنید.
استفاده از تصاویر Backerها در بازی اقدام جالبی است، اما به ضرر اتمسفر آن تمام شده است.
با این که بازی مثل سمفونی شب روی چند دیسک عرضه نشده، ولی درست همانند آن عنوان از اتاقهایی خاص برای اتصال مکانهای مختلف قلعه به هم استفاده شده است.
دیگر مثل سمفونی شب نیازی به خرید Scrollها برای یافتن حرکات ویژه نیست و این موارد را میتوانید در قفسههای کتاب به رایگان بیابید. هرچند که با آزمون و خطا هم میتوانید روش اجرای آنها را پیدا کنید.
!You were supposed to destroy evil, not join them
نکات مثبت:
نویسندگی بسیار خوب داستانی
کیفیت بسیار بالای موسیقیها
استایل گرافیکی چشم نواز
گیم پلی بسیار غنی و لذت بخش
نکات منفی:
داستان بازی در مواردی حسابی قابل پیش بینی است
اتمسفر ناپایدار
وجود مشکلات بزرگ در روند پیشروی در بازی
درجه سختی نامتعادل
برخی باگها و گلیچها
برخی مشکلات فنی بر روی پلتفرم PC
سخن آخر: آیا Bloodstained: Ritual of the Night یک عنوان بسیار خوب است؟ با این که مشکلاتی وجود دارد، ولی قطعا همینطور است و این بازی کاملا توانایی راضی کردن اکثریت بازیکنان قدیمی و جدید را داراست. ولی آیا این عنوان توانسته به اندازهی سمفونی شب، تازه و درگیر کننده باشد؟ متاسفانه جواب منفی است. این بازی تنها به معرفی مجدد اکثر ویژگیهای قدیمی و تکامل دادن آنها تا حد والایشان اقدام کرده است و چیز خیلی زیادی از خودش ندارد که به فرمول ساخت این بازیها اضافه کند. RotN بازی خارق العادهای است که از کمبود ایدههای نو و خلاقانه رنج میبرد، و پایهای استوار برای عناوین احتمالی آیندهی این سری به شمار میرود که با گسترش آن، میتوان بازیهایی پیشگام خلق کرد.
Verdict
Is Bloodstained: Ritual of the Night a really good game? Despite having some issues, it certainly is and will absolutely satisfy nearly every old and new player. But is it as fresh and captivating as Symphony of the Night? Sadly, it's not. It just reintroduces features we've seen in the past and perfects most of them, and adds not much of its own to the formula. RotN is a fantastic game that just lacks new & innovative ideas, and a solid foundation for possible future installments to build upon and create groundbreaking titles
Final Score: 8.5 out of 10
توضیحات مرتبط با مسابقه: تعداد مشخصی از ایستر اگها و ارجاعات در درون این مطلب مخفی شدهاند و هر کاربری که بتواند تعداد بیشتری از آنها را نسبت به سایرین یافته و در پیام خصوصی برای اکانت مسابقات پردیس گیم ارسال کند، برندهی کد نسخهی پلی استیشن 4 این عنوان خواهد شد. دقت داشته باشید که تنها یک بار مجاز به ارسال پیام هستید و باید دقیقا به موارد مربوطه و مکان آنها در مطلب اشاره کنید؛ پس در نگارش جوابتان دقت کنید. در صورت ارسال بیش از یک پیام و یا تلاش برای اشتراک/دریافت جوابها به هر نحو، کاربر خاطی از مسابقه حذف خواهد شد. آخرین مهلت برای ارسال جوابها، تا پایان 26 تیر 1398 میباشد و برنده پس از این تاریخ اعلام خواهد شد.