نقد و بررسی بازی Layers of Fear 2
"به قلم عرفان حائری"
وقتی از بازیهای ویدئویی صحبت میکنیم؛ در واقع از یکی از سرگرمیهای جامعه امروزی صحبت میکنیم. میتوان گفت سرگرم کننده بودن از لازمههای اصلی یک بازی است و بدون آن، دیگر نمیتوان آن محصول را بازی خطاب کرد. اولین شماره از بازی Layers of Fear با اینکه سعی کرده تا مشابه هیچ عنوان ترسناک دیگری نباشد و تجربه کاملا جدیدی را ارائه دهد، اما نتوانسته آنطور که باید، سرگرم کننده باشد. بنابراین با وجود ایده های خلاقانهاش هیچوقت نتوانست به یک عنوان موفق تبدیل شود. اکنون پس از گذشت چند سال و با پخته تر شدن تیم سازندگان، شماره دوم این بازی منتشر شده است. اما آیا اینبار توانسته خود را در کنار دیگر عناوین موفق جای دهد یا شاهد شکستی دیگر هستیم؟
شماره دوم بازی Layers of Fear را میتوان یک عنوان کاملا مستقل از این سری بازی دانست و نه دنبالهای بر بازی قبلی محسوب میشود، نه در دنیای یکسانی جریان دارد. اما کلیت هر دو عنوان بسیار به یکدیگر شبیه هستند و به راحتی میتوانید تشخیص دهید که این همان سری بازی است. نحوه روایت بازی همچنان به طریق مستقیم نیست و به مرور از طریق آیتمهایی که در بازی پیدا میکنید، داستان برای شما روایت میشود. اینبار به جای یک نقاش که مدام در کشیدن یک نقاشی شکست میخورد، شما نقش یک بازیگر سینما را دارید که در تلاش است تا شخصیتی که قرار است بازی کند را به بهترین شکل خلق کند. از این رو، جمله "شخصیت را بساز" بار ها در بازی دیده میشود. اما داستان همینقدر ساده نیست و در راه خلق این شخصیت، یک داستان احساسی میان دو شخصیت دیگر نیز روایت میشود که اشتیاق شما را برای به پایان رساندن بازی و کشف داستان این دو بیشتر میکند.
بازی در یک کشتی بزرگ جریان دارد و با محیطی بسیار وسیعتر، نسبت به شماره قبل، طرف هستیم. مکانهای موجود در کشتی، هر کدام دارای یک فضا و اتمسفر خاص هستند که گشت و گذار در آن ها بسیار هیجان انگیز است. بازی به لحاظ بصری بسیار پیشرفت کرده است و برخلاف شماره قبل، میتوان از مشاهده محیط بازی بسیار لذت برد. همچنین با توجه به داستان بازی که حال و هوای سینمایی دارد. شاهد نماهای سینمایی زیادی خواهید بود که میتواند برای طرفداران سینمای کلاسیک، بسیار جذاب باشد. درست مانند یک فیلم سینمایی، بازی در چند پرده روایت میشود. هر پرده از بازی، فضای متفاوتی دارد و هر کدام قطعه ای از پازل برای به پایان رساندن داستان محسوب میشوند.
گیمپلی اصلی بازی همان روند شماره قبل را از پیش میبرد و شامل باز کردن در اتاق ها،کمد و کشوها و همچنین از استفاده از کلید ها و یا آیتم های دیگر میشود. اما خوشبختانه این بار به لطف ویژگی های جدید، بازی خسته کننده نمیشود. تنوع معماها بسیار بیشتر شده است و شاهد معماهای خلاقانه ای هستیم. اما دلیل اصلی که باعث میشود تا بازی سرگرمکننده تر از قبل باشد. اضافه شدن مواردی است که میتواند باعث مرگ شما شود و قرار نیست مانند نسخه قبل فقط راه بروید، وارد اتاق شوید، سرتان را برگردانید و مدام با تغییر محیط پشت سرتان مواجه شوید. اینبار گیمپلی بازی سعی میکند تا تعادل را حفظ کند. با نگه داشتن ایدههای خلاقانه شماره قبل و ترکیب آن با المانهای جدید؛ بازی توانسته تا تجربه هیجان انگیزتر و جذاب تری را ارائه دهد. در مواقعی، شما باید از دست یک هیولا فرار کنید و گاهی باید در نقاطی خاص مخفی شوید تا در امان بمانید.
با وجود اینکه ایده فرار کردن از چیزهایی که باعث مرگ شما میشوند؛ توانسته بازی را سرگرم کننده تر کند. اما به اندازه کافی فکر شده طراحی نشدهاند و گاهی اوقات باعث میشوند تا شما از بازی زده شوید. خوشبختانه تعداد این دفعات بسیار اندک است و تا حد قابل قبولی تعادل میان همه چیز رعایت شده است. همچنین، شخصیتی در بازی وجود دارد که حکم کارگردان فیلم را دارد و گاها با ذهن شما ارتباط برقرار میکند و از شما میخواهد تا کارهایی را انجام دهید و این انتخاب در بازی وجود دارد که مطابق خواسته کارگردان عمل کنید و یا راه خودتان را انتخاب کنید. این شاید جذاب ترین بخش بازی باشد. نحوه تعامل کارگردان با شخصیت اصلی به نحوی است که شما را وادار به فکر میکند و از این رو انتخاب برای اطاعت و یا سرپیچی از او برایتان سختتر میشود.
یکی از نقاط قوت بازی، فضاسازی و اتمسفر منحصر به فرد آن است. مکانهایی در بازی هستند که به محض ورود به آنها همه چیز به حالت سیاه و سفید درمیاید و وارد حال و هوای سینمای کلاسیک میشود. اما این، صرفا یک ویژگی ظاهری نیست و باعث ایجاد شدن معماهای جدید میشود که شاید در حالت سیاه و سفید حل کردن آن ها سختتر باشد. بازی با نور، رنگ و گاها خطای دید از جمله مواردی است که در طراحی معماها از آنها استفاده شده و طراحی آنها به گونهای است که تا حد زیادی توانسته همه چیز را تازه نگه دارد و به هیچ عنوان تکراری و کسل کننده نشوند. موسیقی در این عنوان نیز تنوع بیشتری به خود گرفته و کاملا با فضای مرحله هماهنگ است و باعث میشود تا بیشتر با آن محیط ارتباط برقرار کنید.
خوشبختانه در این شماره با جامپ اسکرهای کمتر و البته منطقیتر همراه هستیم و سعی شده تا حس ترس به نحوه های دیگر ایجاد شود. بخشی از آن صرفا مرتبط با فضایی است که در آن قرار گرفته اید و بخش مهمی از آن صداهایی است در سر خود میشنوید. گاهی این صداها مربوط به همان کارگردان است که سعی میکند استرس بیشتری را به شما وارد کند و در مواقع دیگر صدای یک پسر بچه با یک دختر جوان به نامهای جیمز و لیلی را میشنویم که هر بار مکالمه آنها، به نحوی است که گویا درست در همین مکان اما در زمانی دیگر حضور داشته اند و نکته جالب آن هماهنگی چیزهایی که میشنوید با اتفاقاتی است که برایتان رخ میدهد. مکالمه بین این دو شخصیت همواره در بازی وجود دارد و میتوان گفت داستان اصلی مربوط به این دو شخص است. متاسفانه با وجود اینکه سعی شده تا نحوه روایت بهتر از شماره قبل کار شود و دفعاتی در طول بازی با این شخصیت ها در قالب یک توهم یا یک خاطره ملاقات خواهیم کرد. اما همه چیز در میان آنها حتی تا پرده نهایی بازی حالت گنگ و گیج کننده دارد و نمیتوان به آسانی متوجه آن شد.
ترسی که در این بازی وجود دارد، احتمالا با تمام ترسهایی که تا کنون تجربه کرده اید متفاوت است. به جز در مواقع خاص که به مانند دیگر عناوین این ژانر، ترس شما ناشی از استرسی است که به واسطه مواردی مانند فرار از یک موجود و یا تلاش برای مقابله با آن میباشد. در اکثر مواقع خبری از اینگونه موارد نیست. چیزهایی که در بازی میبینید یا میشنوید شاید در وهله اول چندان ترسناک به نظر نیایند اما به طور کامل روی ذهنتان اثر میگذارند و این میتواند بسیار دردناک باشد. ترسی که ممکن است حتی تا چند روز اثراتش در ذهن شما باقی بماند. شخصیت پردازی لیلی و جیمز بسیار باور پذیر طراحی شده و به قدری رابطه احساسی میان دو تاثیر گذار است که ممکن است در مواقعی که کارگردان در رابطه با این دو شخصیت انتخابی پیش پای شما میگذارد، احساس عذاب وجدان در شما ایجاد کند. و این به گونهای است که ممکن است حتی پس از اتمام بازی نیز بر احساسات واقعی شما تاثیر بگذارد. اینها مواردی هستند که به ندرت در بازیهای ترسناک دیده میشوند.
خوشبختانه بازی برای ایجاد حس ترس، ایدههای دیگری نیز دارد. در شماره قبل مدام با تابلوهای نقاشی، که از درون آنها چیزی بیرون میاید یا به طور ناگهانی تغییری در آنها ایجاد میشود، مواجه بودیم که پس از مدتی جذابیت خود را از دست میدادند و دیگر حتی کوچکترین حس ترسی را ایجاد نمیکردند. اما در Layers of fear 2 مواردی که برای ایجاد حس ترس وجود دارد به اندازهای هست که بتواند تا پایان بازی شما را همراهی کند. در پردههای اولیه بازی تمرکز بیشتر روی مکالمات جیمز و لیلی است. و در پردههای نهایی با توهمهای کارگردان و برخورد با هیولای بیشکل همراه هستیم. در این بین صحنههای زیادی ایجاد میشوند که الهام گرفته از آثار برتر ژانر وحشت در سینمای کلاسیک است که این موضوع همراه با موسیقی بازی میتواند به طور همزمان یک حس ترس و یک حس نوستالژیک را در شما ایجاد کند.
با وجود اینکه معماهای بازی پیشرفت زیادی داشته است و المانهای جدید گیمپلی نیز توانسته بازی را از خشک و تکراری شدن دور کند. اما مواردی وجود دارد که میتواند برای خیلیها آزاردهنده باشد. بازی به طور کلی حدود 5 الی 6 ساعت گیمپلی دارد و حتی همین مقدار کم نیز برای بازی زیاد است. چرا که در پرده نهایی با محیطهای تکراری از کشتی مواجه هستیم که این بار صرفا به زیر آب فرورفته است. شاید در نگاه اول جذاب به نظر برسند اما زمانی آزار دهنده میشود که متوجه میشوید بازی دیگر حرف جدیدی برای گفتن ندارد و صرفا میخواهد ماجرا را طولانی تر کند تا به فکر خودش بتواند داستان مفهومیاش را به خوبی به پایان برساند. اما همین موضوع باعث میشود تا هیجان شما برای پی بردن به پایان داستان نیز کمتر شود. به جز اندک ایدههای قابل قبولی که در پایان بندی وجود دارد، پرده نهایی در واقع یک بخش کاملا اضافی در بازی است و به شخصه ترجیح میدادم تا بازی کوتاهتر باشد و دو پرده نهایی آن با هم ادغام شود.
بازبینی تصویری:
نماهای جذاب سینمایی
تنوع بسیار بالای محیطهای بازی که هر کدام اتمسفر خاص خودشان را دارند
تنوع رنگی و جلوههای بصری بسیار زیبا و البته عجیب و غریب
انتخابهایی تاثیر گذار و دشوار که میتواند بر پایان بندی بازی تاثیر بگذارد
از معماهای بسیار جذاب و دوست داشتنی بازی
جلوههای زیبای نور پردازی در مقاطع مختلف بازی
از تعقیب و گریزهای جذاب بازی که بسیار چالش برانگیز است
رفرنسهای سینمای کلاسیک
نکات مثبت:
ترس مفهمومی و روانشناختی که میتواند تجربه جدید و بسیار جذابی باشد
جلوههای بصری بسیار زیبا
فضای سینمایی در تمام بازی احساس میشود
اتمسفر خاص و عجیب غریبی که در کمتر بازیای میتوان مشابهاش را پیدا کرد
شخصیت پردازی دوست داشتنی کارکترهای جیمز و لیلی
سرگرم کننده بودن بازی حتی برای کسانی که علاقهای به ترس روان شناختی ندارند
نکات منفی:
گیمپلی تعقیب و گریز چندان خلاقیتی ندارد و تکرار آن در بخشهای نهایی آزار دهنده ست
داستان حتی برای یک عنوان مفهومی و روان شناختی نیز پیچیده و گنگ است
طراحی مراحل در بخش پایانی بازی به طور قابل توجهی افت میکند
سخن آخر: عنوان Layers of Fear 2 بدون شک یکی از خاص ترین عناوین ترسناکی است که در چند سال اخیر عرضه شده است و در زمانی که اکثر عناوین مشابه یکدیگر هستند. تجربه یک بازی متفاوت که سعی میکند از طریق ترسهای روان شناختی و درونی، بازیکن را تحت تاثیر قرار دهد، میتواند بسیار هیجان انگیز باشد. اما المانهای جدید گیم پلی چندان بی نقص نیستند و با تمام تلاشی که سازندگان برای ایجاد تعادل میان سبک خودشان و سرگرم کننده بودن در میان بازیهای امروزی انجام دادهاند. باز هم نتوانستد به خوبی از پس آن برآیند و در مراحل نهایی کاملا از تعادل خارج شده اند.
Verdict
The Layers of Fear 2 is undoubtedly one of the most frightening titles that have been released in the last few years, when most of the titles are similar. The experience of a different game that tries to affect the player through psychological and internal fears can be very exciting. But the new elements of the gameplay are not so perfect, and with all the efforts made by the creators to make a balance between their own style and keeping the game entertaining among today's games, they still could not do it well enough, and in the final stages, these elements are completely out of balance
Final Score: 8 out of 10