نقد و بررسی بازی 198X
"به قلم پرهام آقاخانی"
نقد این بازی براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیسگیم نوشته شده است.
در عصر حاضر، تصمیم گیری در مورد یک بازی آن هم از روی تصاویرش، به یک کار خطرناک و چالش برانگیز تبدیل شده است. تصاویر بازیها میتوانند حسابی گمراه کننده باشند و آن چیزی که بازی هست را به ما نشان ندهند. یعنی ممکن است شما با دیدن تصاویر و اسکرین شاتهای بازی به یک نتیجه گیری برسید و پس از تجربهی آن، متوجه شوید که تمام مدت داشتید اشتباه فکر میکردید. این موضوع در مورد 198X نیز صدق میکند. تصاویر این عنوان، نوید یک بازی با چندین نوع از گیم پلی مختلف را به کاربر میدهند؛ اما بعد از تجربهی این عنوان، میتوان گفت که 198X یک بازی نیست، بلکه پنجرهای دیگر و یک تجربهی عجیب است برای دیدن وقایعی که برای خیلی از ما رخ داده و یا همچنان در حال رخ دادن است.
198X قسمتهای مختلفی از عقاید و ماجراهای زندگی یک نوجوان را به صورت بریده بریده و از زبان خود او برایمان تعریف میکند؛ شخصی که به خاطر اتفاقات تاسف بار مختلف و مشکلات خانوادگی، به بی انگیزگی و بی هدفی رسیده و تصمیم گرفته تا خود را از جامعه جدا کند. اوضاع برای او به همین منوال میگذرد و او از همه چیز متنفر میشود تا این که به صورت ناگهانی به یک کلوب بازیهای آرکید بر میخورد و غرق شدن در دنیای بازیها، باعث میشود که بالاخره سرگرمی و منبع امیدی برای خودش بیابد.
اگر بخواهم راستش را بگویم، داستانی که در این عنوان روایت میشود برای خیلی از ما آشنا خواهد بود؛ هر چند که در بعضی جاها دیگر در ماجرا خیلی اغراق میشود. در هنگام تجربهی بازی، بارها میتوانید با کارکتر اصلی همزاد پنداری کنید یا متوجه شباهت برخی اتفاقات زندگی او با خودتان بشوید. رشد کردن و وارد شدن از دوران کودکی به نوجوانی و جوانی، وارد شدن به دبیرستان و دانشگاه و تلاش برای تطابق خود با محیط آنها، از بین رفتن شور و شوق کودکی و تلاش برای بازیابی آن، آشنا شدن با دنیای رنگارنگ بازیهای رایانهای، تلاش برای دور شدن از سختیها و ناامیدیهای دنیای واقعی با سرگرم کردن خود و سرزنشهای مداوم اطرافیان به خاطر انجام آن بازیها… اینها همه مواردی هستند که خیلی از ما با آنها برخورد کردهایم و دیدن و تجربهی دوبارهی آنها در قالب این عنوان، حس عجیبی دارد. عجیبتر هم این است که تابحال عنوانی نبوده که دربارهی جادوی بازیها و تاثیرات مثبت آنها بر زندگی برخی انسانها سخن بگوید و از این نظر، این عنوان یکی از اولین عناوینی است که این کار را با موفقیت انجام میدهد.
چیزی هم که باعث تاثیر گذاری هر چه بیشتر این داستان شده است، ارائهی صوتی و تصویری بازی است. مسلما اولین چیزی که با دیدن تصاویر و یا گیم پلیهای این عنوان توجهتان را جلب میکند، گرافیک پیکسل آرت خارق العاده و موسیقیهای آن هستند. نه تنها بازی از نظر گرافیکی فوق العاده زیباست و طراحیهای آن حرف ندارد، بلکه موسیقیهای آن نیز با مهارت هر چه تمامتر ساخته شدهاند و اوضاع وقتی غافلگیر کنندهتر میشود که نام Yuzo Koshiro (آهنگساز سری Streets of Rage و بازی The Revenge of Shinobi) را در لیست آهنگسازان بازی میبینید. از این نظر، جای جای بازی فریاد میزند که این عنوان با نهایت عشق و دقت و مهارت ساخته شده است. اما حیف که ارزش کلی کار به خاطر یک سری مشکل، پایین آمده است.
بزرگترین مشکلی که در این عنوان به چشم میخورد، این است که صداگذار شخصیت اصلی نتوانسته به خوبی از پس این کار بر بیاید. مشخص است که صداگذار تمام تلاشش را انجام داده که صداگذاری قابل قبولی را ارائه دهد، اما نتیجهی کار در اکثریت اوقات تا حدی مصنوعی و حتی عاری از احساس جلوه میکند که به همین خاطر، نمیتواند احساسات کارکتر اصلی را به خوبی به کاربر انتقال دهد. از سویی دیگر، بازی به هیچ عنوان از زیرنویسها استفاده نمیکند. در نتیجه، با توجه به این مورد و همچنین نحوهی ادا شدن جملات توسط صداگذار، کاربرانی که تجربهی چندانی در زبان انگلیسی نداشته باشند به احتمال زیاد نمیتوانند متوجه یک سری از جملات شخصیت اصلی بشوند و در نتیجه، تمام یا قسمت اعظمی از داستان پردازی این عنوان را از دست خواهند داد؛ مسئلهای که میتواند تاثیری فوق العاده منفی بر روی تجربهی آنها از این عنوان بگذارد. مشکل بعدی نیز این است که این عنوان اصلا شبیه به یک "بازی" نیست.
بله، درست است که تصاویر این عنوان، لحظاتی از گیم پلی بازیهای مختلف را به نمایش میگذارند، اما این بازیها یک عنوان کامل نیستند و بیشتر به یک مینی گیم یا دمو شباهت دارند. در نتیجه، روند بازی بیشتر شبیه یک ویژوال ناول ساده و فوق العاده خطی با تعداد اندکی مینی گیم شده است. این مسئله از نظر روایتی توانسته تا به سود بازی رفتار کند و حتی بعضی اوقات میتوانید شاهد پخش شدن دیالوگهایی اختصاصی در هنگام انجام آنها باشید، ولی این موضوع از نظر "بازی" بودن، به سود این عنوان نبوده و خیلی راحت میتواند موجبات دوری کردن یک سری از مخاطبان از بازی را فراهم کند. نکتهی ناامید کنندهتر هم اینجاست که بازیهای طراحی شده، واقعا خوب هستند و جای تاسف دارد که شاهد نسخهای کامل از آنها نیستیم!
هر کدام از این بازیها اشارهای هستند به بازیهای خاطره انگیز قدیمی. Beating Heart با گرته برداری از Final Fight و Streets of Rage طراحی شده، Out of the Void بسیار شبیه به عناوین Shoot'em Up قدیمی همانند Aero Blasters و Thunder Force و R-Type، و The Runaway هم کاملا یادآور Outrun است. در نتیجه و با وجود ایراداتی که در این بازیها رویت میشود (مثل محدودهی حملهی دشمنان در Beating Heart، سیستم شلیک در Out of the Void یا چک پوینتها در Shadow Play)، آنها خیلی خوش ساخت هستند و در صورتی که قبلا به انجام عناوین مشابه پرداخته باشید، خیلی راحت میتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید.
البته همین مورد دربارهی دانستن نحوهی انجام دادن این بازیها نیز صدق میکند، چون این عنوان هیچ گونه راهنماییای مبنی بر دکمههای مورد استفاده یا چگونگی استفاده از حرکات مختلف را به شما ارائه نمیکند. در نتیجه و در صورتی که قبلا به انجام عناوین مشابه نپرداخته باشید، این احتمال وجود دارد که در انجام برخی از این بازیها به مشکل بخورید و مجبور باشید که آنها را چندین بار تکرار کنید تا قلق کار دستتان بیاید. البته جای شکر دارد که هیچ چیزی با نام Game Overهای دائمی در بازی وجود ندارد و اگر در قسمتی از این عناوین شکست بخورید، خبری از پرتاب شدن به منوی لودینگ و نیاز به صرف یک زمان طولانی برای بازگشت به بازی نیست؛ بلکه خیلی راحت میتوانید تا بلافاصله به جریان آنها بازگردید.
در نهایت، بزرگترین موردی که در بازی به چشم میخورد، مدت زمان آن است. 198X اصلا طولانی نیست و اگر حسابی در انجام بازیهای آرکید حرفهای باشید، میتوانید آن را در زیر 60 دقیقه به اتمام برسانید. بعد از اتمام آن نیز، این جملهی "ادامه دارد" است که بر روی صفحه نقش میبندد و ادامهی ماجرا به زمانی نامعلوم در آینده (حالا یا به صورت آپدیت و یا یک عنوان جدید) موکول میشود. اما آیا این مورد، واقعا یک نکتهی منفی است؟ متاسفانه نمیتوان در این باره با قطعیت نظری داد، چون که سبک بازی به گونهای است که سلایق مختلف را به شیوههای گوناگونی تحت تاثیر قرار میدهد. پس این که آیا تجربهی بازی در طول این 60 دقیقه ارزشش را دارد یا نه، به خود کاربر بستگی دارد.
بازبینی تصویری:
لحظهای که این منتقد برای چند لحظه سر جایش خشکش زد…
بازی هیچ گونه زیرنویسی ندارد و باید برای فهمیدن جملات حتما به زبان انگلیسی مسلط باشید.
بخش مربوط به Shadow Play علیرغم ظاهر و موسیقیهای جذابش، سختترین لحظات بازی را شکل میدهد.
حتی بازیهای Dungeon Crawler قدیمی هم از قلم نیفتادهاند.
متاسفانه راهی برای Skip کردن کات سینها وجود ندارد و برای تکرار مجدد بازیها، باید آنها را هم دوباره تماشا کنید.
نکات مثبت:
روایت بازی برای خیلیها آشنا به نظر خواهد رسید
طراحی گرافیکی عالی و وفادار به عناوین قدیمی
مینی گیمها به شدت شبیه به عناوین قدیمی هستند
موسیقیهای عالی
نکات منفی:
سبک بازی به مذاق همه خوش نخواهد آمد
نیاز به دانستن زبان انگلیسی به خاطر نبود زیرنویس
صداگذاری نامناسب شخصیت اصلی
نبود هیچ گونه راهنمایی در مورد سیستم کنترلی
نبود راهی برای Skip کردن کات سینها
سخن آخر: 198X عنوانی است که سرشار از عشق، دقت و شخصیت است و تجربهای را ارائه میدهد که خیلی از ما میتوانیم با داستان آن ارتباط برقرار کنیم. ولی همانطور که ذکر کردیم، این در صورتی است که به چشم یک تجربه به آن نگاه کنیم. چون اگر به چشم یک بازی به آن بنگریم، میتوانیم ایرادات و کاستیهای آن را ببینیم؛ مسئلهای که خرید و تجربه کردن آن را برای عدهی بسیاری توجیح نمیکند. اگر به دنبال تجربهای کوتاه، منحصر به فرد و قابل ارتباط برقرار کردن در مورد بازیها هستید، احتمال زیادی دارد که از این بازی خوشتان بیاید. ولی اگر فقط به دنبال گیم پلی و یا داستانی عمیق و جامع هستید، 198X شما را راضی نخواهد کرد.
Verdict:
198X is a title that oozes with love, care and personality and delivers an experience which many of us can relate to its story. But as I said, that's if we look at it as an experience. Because when we look at it as a game, we can see its flaws and lacks which make it hard for many people to justify purchasing and playing it. If you're after a short, unique and quite relatable experience about video games, you'll most likely going to like this game. But if you're only after gameplay or want a comprehensive story, you won't be pleased with 198X
Final Score: 8 out of 10